سران سه قوه روز شنبه 4 آذر برای سومین بار طی کمتر از یک ماه جلسه مشترک برگزار کردند. اقدامی که فی نفسه بیانگر شرایط حساس و خطیر رژیم است. حسن روحانی در پایان این جلسه، طی اظهارات کوتاهی به مهمترین و عاجلترین بحرانهای رژیم که در این جلسه مطرح شده بود اشاره کرد، از جمله مسأله زلزله، مسأله غارتشدگان و اعتراضات آنها، مسأله بودجه و «موضوعات منطقه»، که بهگفته او «بخش وسیعی از وقت جلسه را گرفت». توضیحات روحانی نیز بیشتر درباره همین محور اخیر بود؛ وی از برگزاری جلساتی در شورای عالی امنیت ملی در همین رابطه خبر داد و گفت در این زمینه تصمیماتی گرفته شده که اجرا خواهد شد. روحانی افزود: «اولویت و ترجیح ایران، تعامل، مذاکره و حل معضلات پای میز گفتگو است» (1)
اگر چه رژیم در مورد اطلاعرسانی پیرامون مذاکرات پنهانی که هماکنون با طرفهای مختلف، از جمله با اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا در حال انجام است، نهایت امساک را بهخرج میدهد، تاآنجاکه حتی صدای اعضای مجلس ارتجاع را هم درآورده (2) اما از همین اشارات جسته گریخته میتوان فهمید که اولاً ، موضوع تحولات منطقهیی بهعنوان یک مسأله بهشدت حاد روی میز رژیم قرار گرفته، تاآنجاکه نسبت به بحرانهای حادی مانند زلزله و پیامدهای آن اولویت پیدا میکند؛ ثانیاً ، بهرغم تبلیغات پرحجم رسانهها و ادعای روحانی که گویا «در منطقه شرایط موفقیتهای بسیار خوبی هست». اما همین سیاست امساک و بهخصوص سکوت خامنهای طی این مدت، بهوضوح حاکی از موقعیت شکست خورده رژیم عقبنشینیهای عمدهیی از جانب آن است. مشابه این وضعیت را هنگام امضای توافق هستهیی (برجام) شاهد بودیم که رژیم بهرغم همه داد و فریادهای دلواپسان، آن را از چشم اعضای مجلس خودش هم پنهان میکرد و دست آخر هم سر و ته قضیه را با یک رأیگیری فرمایشی در مجلس ارتجاع و طی 20دقیقه همآورد. بنابراین اکنون هم مثل برجام 1 کاملا مشخص است که خود خامنهای پشت این عقبنشینی است و اجلاس سران سه قوه و توافق آنها بر سر اعلام این مواضع نشانه دیگری از همین واقعیت است.
در خطیر بودن شرایط کنونی، گزافه نیست بگوییم اگر برجام 1، خوردن یک جامزهر بود، اکنون رژیم با 3جامزهر مواجه است و بهنظر میرسد که چارهیی هم بهغیر از سرکشیدن آنها ندارد.
در همین حال شاهد هارت و پورت و گرد و خاک کردن سرکردگان سپاه، امثال پاسدار جعفری سرکرده کل سپاه و پاسدار سلامی هستیم که از غیرقابل مذاکره بودن برنامه موشکی و «قدرت دفاعی» رژیم و جهانی شدن بسیج دم میزنند و اروپا را تهدید میکنند که کاری بهکار موشکهای آنها نداشته باشد. پاسخ این تناقض ظاهری، از قضا در عقبنشینی استراتژیک و بزرگی نهفته که رژیم در حال انجام آن است. تمام تلاش رژیم این است که این عقبنشینی با چراغ خاموش و با حداکثر اختفا و حداقل اطلاعرسانی صورت گیرد؛ بخشی از این سیاست، با امساک خبری که رژیم در پیش گرفته تأمین میشود؛ اما این هنوز کافی نیست و بهویژه رژیم در رابطه با نیروهایش، اعم از پاسداران و بسیجیها در داخل و نیروهای برون مرزی اش مانند حزبالله و غیره، بایستی این عقبنشینی را زیر پردة ضخیمی از دود و دم، با نمایش اقتدار و با رجزخوانیهای پوشالی، از انظار مخفی کند و اذهان نیروهایش را منحرف و دلهایشان را گرم کند. اما اگر در همین رجزخوانیها هم دقت کنیم، تغییر لحن را، حتی نسبت بهیک ماه پیش، میتوانیم ببینیم. یک ماه پیش پاسدار جعفری به آمریکاییها اخطار میکرد که اگر سپاه پاسداران را مورد تحریم قرار دهند، بایستی پایگاهشان را تا دوهزار کیلومتری مرزهای ایران عقب ببرند. پاسدار سلامی هم اروپاییها را تهدید میکند که دست از سر رژیم بردارند وگرنه بد میبینند!
اما سؤال مهم این است که آیا این عقبنشینی در هر سه زمینه موشکی، حقوقبشر و سیاستهای مداخلهجویانه رژیم در منطقه، به نتایج مورد نظر رژیم، یعنی برداشته شدن تحریمها، جذب سرمایهگذاران خارجی و کنار گذاشتن سیاست تغییر رژیم که دولت آمریکا علناً بهعنوان سیاست رسمی خود اعلام کرده، راه میبرد؟ و آیا از این طریق، نهایتاً راه نجات و برونرفتی برای رژیم گشوده میشود؟
پاسخ مهرهها و رسانههای باند خامنهای به این سؤال، قاطعانه منفی است، آنها بهکرات میگویند و مینویسند:
اروپا شریک و دنبالهرو آمریکاست و هرگز آمریکا را رها نمیکند تا جانب نظام را بگیرد.
تحولات اخیر یک بازی و تقسیم نقش بین اروپا و آمریکاست.
ما از برجام اتمی چه خیری دیدیم که اکنون سراغ برجامهای ۲و ۳میرویم؟
مذاکره با اروپاییها ما را از چاله برجام به چاه برجامهای بعدی میاندازد.
و...
بهعنوان نمونه، روزنامه حکومتی وطن امروز (6آذر) از باند خامنهای مینویسد: «درباره تأسیس دفتر اتحادیه اروپایی در تهران، با یک «برجام کوچک و تماماروپایی» روبهرو هستیم. آلمان و فرانسه در ازای وعده نسیه و مبهم «تسریع همکاریهای اقتصادی»، خواستار تأسیس دفتر در ایران هستند. در این معادله ظاهراً دوطرفه، تعهدات طرف اروپایی مبهم و محدود و تعهدات ما شفاف و گسترده است!».
خود خامنهای در 25خرداد 95 طی دیداری با سردمداران رژیم هشدار داد که هر گام عقبنشینی، عقبنشینیهای بعدی را بهدنبال خواهد داشت و این مسیر، «تنزل بیپایان» است و راه به نفی نظام ولایت فقیه میبرد.
به این ترتیب خامنهای و اطرافیان او کاملاً میدانند که گام در چه مسیری گذاشتهاند، ولی از پیمودن آن چاره و گریزی هم ندارند. اما چرا؟! پاسخ، یک کلمه است: «اجبار»!
روزنامه حکومتی آرمان (6آذر) از باند روحانی این اجبار را قدری باز میکند: «بهطور طبیعی احیای 6قطعنامه پیشین شورای امنیت بهنفع ایران نخواهد بود. رفتن مجدد پرونده هستهیی ایران بهشورای امنیت نیز قطعاً بهنفع ایران نیست، چون آمریکا از حق وتو برخوردار است. ایران باید بکوشد که به این مرحله کشیده نشود و آمریکاییهایی که بهدنبال تحریک ایران برای خروج از برجام هستند، نتوانند پرونده ایران را دوباره بهشورای امنیت بکشانند».
آری، این یک واقعیت است و تازه همه واقعیت نیست! اگر رژیم دست به این عقبنشینیها نزند، طناب دار تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت خفهاش میکند و رژیم با منطق «از این ستون بهآن ستون» تلاش میکند از آن بگریزد یا فاصله بگیرد و فرجام محتوم خود را چند صباحی بهعقب بیندازد. اما در هرحال هیچ گریزی از فرجام و سرنوشتی که مردم و مقاومت ایران برایش رقم زدهاند، ندارد. این فرجامی است که مقاومت ایران برایش رقم زده و بهچنین بنبست مرگباری کشانده است.
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سایت وزارتخارجه رژیم 4آذر
2 ـ فلاحتپیشه عضو مجلس ارتجاع ـ قدس آنلاین 5آذر: «اگر مأموریت رهبری را بهعنوان مالک نشســتهای سران قوا در نظر بگیریم، این جلســات تاکنون نتیجه قابل قبولی نداشته و این مسأله سبب ایجاد نوعی بیاعتمادی در مردم شده است.
مهمتریــن نقیصه این نشســت ها ضعف در اطلاع رســانی است که چون بهدرســتی انجام نمیشود، اکثر حوزههای نظارتی مثل مجلس و غیره واقعاً اطلاعی ندارند که چه موضوعاتی مطرح و چه تصمیماتی اتخاذ شده و قرار است نحوه همکاری قوا به چه شکلی صورت بپذیرد. متأســفانه حتی رئیس مجلس گزارشی از نتایج نشســت ها و جزئیات توافق های این جلسات را به نمایندگان ارائه نمیدهد».
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر