(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: ثبت نام احمدینژاد خیلی سر و صدا بهپا کرده و تحلیلها و تفسیرهای زیادی هم بهدنبال داشته است؛ بهخصوص که خود خامنهای گفته بود نیاید و او هم قبول کرده بود. اغلب بحثها این است که شاید خامنهای تأیید کرده و طرح و برنامه خودش بوده است. آیا اصل قضیه این است که برخلاف نظر خامنهای آمده یا موضوع دیگری است؟
محمدعلی توحیدی: واضح است که صورت مسأله جدی سیاسی، اینها نیست. بله، از این بحثها زیاد است؛ مثل اینکه شاید خود خامنهای به او علامت داده این کار را بکند، در حالی که قبلاً برحذر داشته بود یا اینکه چرا این کار را کرده است؟ خیلی جاها من دیدهام که بحث را روی این مسائل میبرند. اما ورای اینها، صورت مسأله جدی این است که چرا چنین اتفاقی افتاد؟ هر کدام از این فرضها را در نظر بگیریم، بالاخره اصل موضوع از روی تابلو پاک نمیشود و آن این است که چرا چنین اتفاقی افتاد؟
خامنهای که دیکتاتور و همه کاره این سیستم است، از چند ماه پیش رسماً اعلام کرد که من به این بابا گفتم شرکت نکن. به قول خودش خصوصی گفته و بعد پشت بلندگو هم گفته است. احمدینژاد هم جواب داده بود که من اصلاً برنامهیی برای انتخابات ندارم. اگر هم داشته، جمع کرده بود. بعد در یک فرصت دیگری، معاونش بقایی را ـ که آدم وزارتی هم هست ـ علم میکند و میگوید من میخواهم از وی حمایت کنم. بعد یک هو روز ثبت نام که میرسد، همراه او میآید و خودش ثبت نام میکند. حالا با این فرض که خامنهای میدانسته یا نمیدانسته، مهم این است که چرا این اتفاق میافتد؟
صورت مسأله این است که چنین ماجرایی در درون این سیستم، آیا یک بحران و یک ضعف در رأس این رژیم، در دستگاه خامنهای و در بحران انتخابات هست یا نیست؟ این صورت مسأله را نمیشود پوشاند. از هر شقی هم که حساب کنید، با چنین اتفاقی، همه رژیمیها هم بههم ریختهاند و مات و متحیر که چرا اینجوری شد؟ یکی تهدید میکند، یکی میگوید این اصلاً محلی به حرف رهبر نگذاشت، یکی میگوید دیگر تا آخر عمرش تعیینتکلیف شد. دادستان رژیم هم تهدیدش کرده است. از طرفی هم هر دو باند رژیم شروع به بحث و جدل میکنند.
این وضعیت قبل از هر چیز، علامت یک آشفتگی و ضعف در کل این دستگاه و در ارتباط با خود خامنهای است که به هر حال قویترین و بالاترین نقطه این دستگاه است. این همان اصل موضوع است که نمیشود آن را پاک کرد. جدای از اینکه خامنهای میدانسته یا نمیدانسته است.
سؤال: موضوعی که مطرح است، این است که آیا صلاحیت احمدینژاد یا بقایی را تأیید میکنند؟
محمدعلی توحیدی: این سؤال هم از همین سنخ است که خیلی میآید و میرود. بعضی میگویند حتماً باید رد صلاحیت شود؛ از هر دو سر طیف هم هست. خود احمدینژاد میگوید من کار خلافی نکردم. اصلاً کاری که من کردم، خلاف حرف خامنهای نیست. حتی حجاریان که تئوریسین آن یکی باند است، گفته بود میشود فکر کرد که به نفعمان هست یا نیست. چون یک دو قطبی بین آخوند جلاد و آخوند شیاد ایجاد شده بود. حجاریان هم گفته که این سه قطبی شده است، بنابراین مخالف حرف خامنهای نیست. از این حرفها هم زیاد میزنند؛ ولی باز هم اینها آن صورت مسأله اصلی موضوع را عطف به انتخابات رژیم، پاک نمیکند. یک اتفاقی در گردش کار انتخابات و به قول خامنهای مـر قانون و رد صلاحیت و این بازیها افتاده است. بازیهایی که سور و سات و نمایشهای انتخاباتی ولایتفقیه است که از اساس هم مسخره و بیپایه است. حول آن، این همه جار و جنجال راه انداختهاند که چه میشود و چه نمیشود؛ در حالی که مسأله جدییی نیست.
عطف به کل انتخابات، همان است که گفتم و عطف به کاری که احمدینژاد کرد، سؤال این است که پدیدهای به نام احمدینژاد، چطوری آمد و داستانش چیست؟ اینکه رد صلاحیت میشود یا نمیشود، بازیهای سیستم آخوندی در نمایش انتخابات است که از اساس مسخره، بیپایه است. نه عادلانه است، نه آزادانه، نه رقابتی در آن است و نه مردم جایی دارند. فضا را اینطوری داغ کردن و بحث و فحص کردن، چیزی را روشن نمیکند. از این جنجالها، از این طرف طیف تا آن طرف طیف زیاد است. ولی اصل داستان، عطف به خود احمدینژاد، صورت مسأله جدی دارد و آن اینکه این پدیده کی بود، چی بود، چی شد؟ اینها را باید مورد بحث قرار داد.
سؤال: به نظر شما صورت مسأله واقعی احمدینژاد چیست و این صورت مسأله، چطور عوض میشود؟
محمدعلی توحیدی: صورت مسأله اصلی سر داستان احمدینژاد، عبارت است از شکست پروژه یکدستسازی و ایجاد یکسرگی در رژیم ولایتفقیه. یک پروژه بسیار مهمی بوده است که رژیم ولایتفقیه و شخص خامنهای بعد از خمینی، برای این پروژه خیلی خرج کرده است. خیلی موقعیتهای مادی داشته، خیلی سرمایههای مادی و سیاسی را خرج کرده است، ولی با سر به زمین خورده و شکست خورده است. این صورت مسأله جدی این موضوع است.
احمدینژاد از کجا سبز شد؟ خیلیها در ادبیات سیاسی میگویند یک کوتوله سیاسی و یک پاسدار هزار تیر، یک هو درآمد و موجب بزرگترین و مسخرهترین تقلبات داخل رژیم شد؛ آن هم در شرایطی که خامنهای و رژیمش بسیار موقعیت و فرصت بادآورده داشتند، فرصتهای بحرانی که این رژیم بحرانزی آنها را شکار کرده بود. ثمرات دو جنگ افغانستان و عراق را از نظر سیاسی به جیب زده بود. داستانهایی مثل بمباران و خلعسلاح مجاهدین، رفته بود توی کیسه آخوندها و مماشاتی که با این رژیم بود. با خلعسلاح مجاهدین، تعادل قوای استراتژیک را در منطقه به هم زدند. هزار میلیارد ـ بالاتر از تمام درآمدهایی که در تاریخ از نفت بوده ـ به جیب خامنهای سرازیر شد. دولت بوشِ پسر و اوباما، اینها را در عراق و آن همه توطئههایی که علیه مجاهدین پیش آمد، شریک کردند. خامنهای تمام این سرمایههای سیاسی و مالی را در سال 84 خرج کرد و یک هو یک احمدینژادی را بیرون کشید. خودش هم رفت پیش آخوندهای قم صحبت کرد ـ که متنش هم بعد منتشر شد ـ.. آنجا ایراد گرفته بودند که چرا احمدینژاد شرعیات را رعایت نکرده است؟ رفته بود آنجا صحبت کرده بود که این حکومت که حکومت ولایتفقیه است، در آن دوسرگی وجود دارد و بهوضوح گفت: من که احمدینژاد را آوردم، الآن یک سره شده است!
خامنهای بعدها گفت: کلاً این انتخابات ریاستجمهوری را کنار بگذاریم و پارلمانی کنیم. قانون اساسی را هم میشود عوض کرد. این نقشهای بود که به قول خودش میخواست دستگاهش را «ریلگذاری جدید» و یکدست کند. احمدینژاد سمبل این سیاست است. این سیاست، شکست خورد. شکستش هم با دعوایی که با خامنهای داشت و خانهنشین شد، در همان دور دومی که سر کار بود، بیرون زد. بعد هم آن فضیحت و رسواییها از این دولت درآمد.
الآن هم در این صحنه و در شرایطی که خامنهای دستاندرکار یکی از خطرناکترین پروژههای خودش است، این شکست بیرون میزند.
خامنهای برای این پروژه انتخاباتی، کلی طراحی و کار کرده است؛ حالا در شرایط و مهلکه و وضعیتی قرار دارد که حتی از داخل خودش، تمام دستگاهش، رادیو و تلویزیونش و نیروی انتظامیاش را برای سرکوب کوک کرده است. خودش هم گفت که من دخالت میکنم. وقتی گفت من دخالت میکنم، یعنی چه؟ یعنی من نمیگذارم آشوبی بشود. خامنهای با این وضعیت مواجه است. چرا این حرفها را زده است؟ چرا تلویزیونش کوک تهدید است؟ همین هفته حرفهای امام جمعههای خامنهای چه بود؟ این بود که: میخواهند انتخابات را مثل 88 کنند و خطر در فضای مجازی اینطور و آنطور است.
این صورت مسأله دستگاه کل رژیم است که خامنهای درون خودش را تهدید میکند که فکر براندازی قانونی نباشید. مرتب فیلم و گزارش تهیه میکنند که این فضا را ببندند تا از این صورت مسأله کلیتر انتخابات، فرار کنند.
سؤال: اجازه بدهید یکی از همین برنامهها را که دو روز قبل از تلویزیون رژیم پخش شده، با هم ببینیم. سپس من سؤال بعدی را مطرح میکنم.
تلویزیون رژیم: «برخی عناصر فعال سیاسی این روزها اهداف اصلی خود را در مقابله با نظام تحت تعابیر خاصی مطرح میکنند. رهبر انقلاب بهکار بردن مفهوم براندازی قانونی در ادبیات سیاسی کشور را مورد انتقاد جدی قرار میدهد و آن را محاربه قلمداد میکند.
خامنهای: نشستند در محافل خودشان گفتند ما میخواهیم براندازی قانونی کنیم. چیز عجیبی است؛ براندازی قانونی! ما چیزی به نام براندازی قانونی نمیشناسیم. هر حرکت و تلاشی که به قصد براندازی صورت بگیرد، شروع به محاربه است. حکم محاربه هم در اسلام معلوم است.»
سوال: آقای توحیدی! در مورد انتخابات و بحرانی که رژیم با آن درگیر است، بیشتر بحث خواهیم کرد؛ ولی به نظر شما برای رژیم، صورت مسأله واقعی در کل انتخابات چیست؟
محمدعلی توحیدی: همانطور که گفتید، بحث مفصلی است؛ ولی به اختصار میگویم. اشاره کردم که در آن شرایط باد آورده، رژیم آن همه درآمدهای سیاسی و ثمرات دو جنگ و ضربه به مجاهدین و مماشات دو دولت آمریکا ـ بوش و اوباما ـ را به جیب میزد.
ولیفقیه، صورت مسألهاش، حفظ نظام ولایتفقیه است. به قول خودشان «اوجب واجباتشان» است. تضمین کردن بقای خودش است. حالا وقتی در گرداب این انتخابات میافتد، میخواهد در این وسط، برای دستگاهش یک تعادل و تضمینی دست و پا کند. کما اینکه آن دفعه نقشه ریخت و مهندسی کرد که یکسره کند. الآن اما در متن شرایطی بهکلی متفاوت ـ چه در درون و چه در ارتباط با بیرون ـ گرفتار شده است. از یک طرف با این تحولات و اوضاع و احوال منطقهیی و بینالمللی ـ که اصلاَ صورت مسأله و شرایطش مثل آن موقع نیست ـ روبهرو است، از طرف دیگر مجاهدین و دشمن اصلیاش در شرایط دیگری هستند که از تیررس و توطئههایش دور شدهاند.
الآن صورت مسأله اصلی خامنهای این است که با جامعهیی رو در رو شده است که سرکوب و اعدامش کرده است. الآن هم صحبت از محاربه و قیام است. بعد از قیام 78 هم هر بار که اینطور میشود، همین داستان است. از یک طرف جامعه را سرکوب کرده و از طرفی نیروی مقاومت و آلترناتیوی که میخواسته از میانش بردارد، نتوانسته است.
در متن چنین ظرف و بحرانی ـ که در درون رژیم هم دارد غلغل میکند ـ خامنهای آمده یک حداقل و حداکثری را برای خودش چیده است؛ یعنی یک آخوند جلاد و یک آخوند شیاد. الآن ما میتوانیم این را در آیینه این انتخابات ببینیم. شکست آخوند روحانی و پلاسیدگی و فضیحت این دستگاه و اینکه مدعیان اصلاحات در چه نقطهای هستند و نیز فضیحت دستگاه غالب و به قول خودشان باندهای اصولگرا ـ و در واقع بنیادگرایان. حداکثر را هم اینطور چیده است؛ هر دو دستگاه درب و داغان است. حالا در این نقشه با کی رو در رو است؟ با جامعه. با جامعهیی که سرکوبش کرده، با نیرو و مقاومتی که موجودیتش را تهدید میکند و نتوانسته از پسش بربیاید. به نظر من این صورت مسأله این انتخابات است. اینکه رد صلاحیت میشوند و نمیشوند، نمایشهای مضحک داخل دستگاه است. اما صورت مسأله جدی همین است. در دستگاه خود رژیم هم بارها به آن اذعان کرده و میکنند و میگویند. از همین هم میترسند. مگر امام جمعههای خامنهای چه گفتند؟ گفتند دشمن باز هم مثل 88 نقشه چیده است. یعنی باید مواظب باشد که باز هم قیام نشود، دستگاهش به هم نریزد و کل این بازی انتخابات بر سرش خراب نشود.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر