ولیفقیه ارتجاع در وحشت از عمق گرفتن شقه در رأس نظام و جرقه خوردن قیام روز عید فطر به صحنه آمد و دهنه «افسران جنگ نرم» و «لباس شخصی» هایش را کشید.
خامنهای در این سخنرانی که برخلاف معمول خیلی کوتاه بود به تحریمها اصلاً اشاره نکرد و به حمله به روحانی در نمایش روز قدس هم که این همه جار و جنجال در رژیم درست کرده، مستقیماً نپرداخت. به نظر میرسد یک علت این کوتاهی سخن، آن بود که او نمیخواست به موضوع تحریمها که رژیمش را سراپا آشفته کرده، بپردازد؛ اما از سوی دیگر این کوتاهی باعث شد که مسألهیی که عنوان کرد، یعنی کشیدن افسار نیروهای آتش به اختیارش اهمیت و برجستگی بیشتری پیدا کند.
خامنهای با اشاره ضمنی به حمله و فحاشی نیروهایش به روحانی در نمایش روز قدس، هم گوش نیروهای خود را کشید و هم برای حفظ تعادل، نیشی هم حواله روحانی تحت عنوان «مدعیان پوچاندیش» کرد و گفت: «آتشبهاختیار، بهمعنای بیقانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست».
خامنهای در ادامه علت نگرانیش را برملا میکند: «نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفاده دشمنان از وضعیّت کشور و مراقب حفظ قوانین باشند».
آری، نگرانی و هراس ولیفقیه ارتجاع از «وضعیت کشور» و «سوءاستفاده دشمنان» است؛ یعنی همان اوضاع انفجاری جامعه و جرقه خوردن قیام. اما در اینجا سؤالهایی مطرح میشود: آیا خامنهای در جریان روز جمعه و شعارهایی که علیه روحانی داده شد، قرار نداشته و در برابر عمل انجام شده قرار گرفته است؟ بدیهی است که چنین فرضی واقعی نیست؛ در دیکتاتوری ولایت فقیه که همه موارد خردهریز با حکم و دستور مستقیم ولیفقیه صورت میگیرد، چگونه امکان دارد حمله علنی به نفر دوم نظام با شعار «مرگ بر...» بدون اذن و اجازه و دستور مستقیم خامنهای صورت بگیرد؟! کما اینکه باند روحانی هم تماماً بدون اسم بردن از خامنهای و بیت او، از هدایت شدگی و سازمانیافتگی این جریان توسط اتاقهای فکر و کانونهای قدرت اسم میبرند. با این همه خامنهای که خودش پشت قضیه روز جمعه بوده، اما از وضعیتی که به وجود آمده و از ادامه این روند دچار وحشت شده و آمده تا آبی روی آتش بریزد و کشمکشها را قدری تخفیف بدهد.
در این صورت شعر خوانی آن مداح ولایت را که با تندترین کلمات و در ملأعام روحانی را سکة یک پول کرد، چگونه میتوان توضیح داد؟ چرا که اگر واقعه روز قدس به دستور یا اشاره خامنهای صورت گرفته، به طریق اولی، این مداحی هم برنامهریزی شده و هدفمند بوده و نمونهیی از «آتشبهاختیار» بهمعنی «کار فرهنگی خودجوش و تمیز» است که خامنهای خواستار آن شده بود.
کلید فهم این تناقض، درک وضعیت متناقضی است که ولیفقیه ارتجاع در آن گیر کرده است. خامنهای از یک سو، جنگ انتخاباتی اخیر را به روحانی باخته است؛ اما از سوی دیگر حاضر نیست شکست خود را بهرسمیت بشناسد و بهای آن را که سهیم کردن روحانی در بخشی از قدرت مطلقهاش میباشد، بپذیرد؛ چرا که حفظ هژمونی و حفظ تمامیت قدرت مطلقهاش را خط قرمز خود تلقی میکند؛ بنابراین با حملات پشت سر هم به روحانی، میخواهد او را وادار به تمکین کند و به خط خودش بیاورد و به او بفهماند که باید تمکین کند تا آنچه را که نتوانست با مهندسی ناتمام خود در جریان نمایش انتخابات به دست بیاورد، از این طریق و با یک روحانی پر و بال کنده و مطیع، کسب کند. لازمه این، همان کاری است که روز جمعه با او کرد و به نوع دیگری در مراسم عید فطر با مداحی کذایی تکرار نمود؛ اما این جنگ و این آتش و حرکت در خلأ صورت نمیگیرد بلکه در بستر یا اگر دقیقتر گفته باشیم در دهانه آتشفشانی صورت میگیرد که غرشهای زیرزمینی آن را گوشهای سنگین ولیفقیه دیکتاتور نیز به خوبی میشنود؛ بهخصوص که خامنهای بهتر از هر کس میداند که علت باختش در نمایش انتخابات، نقش و حضور تعیین کننده مجاهدین و مقاومت ایران در این معادله بود که از طریق جنبش دادخواهی، آخوند رئیسی، کاندیدای مورد نظر خامنهای را بهعنوان جلاد قتلعام 67بهطور اجتماعی افشا کرد و سوزاند و خامنهای شخصاً به این نقش تحت عنوان «عوض شدن جای جلاد و شهید» اعتراف نمود. خامنهای بهشدت هراس دارد که در این کشاکش مهار از دست برود و نظام فرتوت ولایت از هم شکافته شود و از این شکاف، قیام بیرون بزند؛ و این، خط قرمز دیگر ولیفقیه است که بهطور قابل فهمی حتی نسبت به خط قرمز حفظ هژمونی اولویت دارد؛ زیرا اگر هژمونی از دست برود، منتفی نیست که دوباره بتوان آن را به دست آورد، اما اگر مرز سرخ قیام نقض شود، دیگر «نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان!».
به هر حال خامنهای مدام بین این دو خط قرمز نوسان میکند و تلوتلو میخورد و مثلاً در حالی که نخستین بار خودش روحانی را تلویحاً نسبت به دچار شدن به سرنوشت بنیصدر زنهار داد، مهرهها و رسانههای باندش آن را به عزل و حتی تهدید آشکار روحانی به حذف فیزیکی بالغ کردند (1) اما در عینحال در همین سخنرانی عید فطر، خامنهای با اظهار امیدواری نسبت به اینکه «انشاءالله هرچه زودتر دولت جدید تشکیل بشود و کارهای لازمه برای کشور را هرچه زودتر شروع کنند». کوشید به روحانی در قبال این تهدیدها خاطر جمعی بدهد. در اینجا نیز عاملی که خامنهای را ناگزیر از چنین استمالتی از روحانی میکند، همچنان هراس او از «سوءاستفاده دشمنان از وضعیت کشور»، یعنی جرقة قیام است.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ یک سایت وابسته به باند خامنهای به نام «بیباک» بهطور آشکاری روحانی را از دچار شدن به سرنوشت رفسنجانی برحذر داشت و نوشت: «مستأجر خیابان پاستور باید در آخرین شب قدر توبه کند... به هر حال استخرهای اشرافی و اختصاصی همیشه آدمها را سر زنده نمیکند. شاید تقدیر الهی بر آن شد که در همان محیطهای اشرافی عمر کسی پایان یابد و دیگر فرصتی برای توبه باقی نماند».
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر