28مرداد 32 شکستی تلخ و تجربهیی بزرگ
در سالروز کودتای ننگین 28مرداد علیه یگانه دولت قانونی، ملی و دموکراتیک ایرانیان پساز مشروطه، یاد پیشوای فقید نهضت ملی ایران دکترمصدق را گرامی میداریم و بر روانهای پاک تمامی شهیدان راه آزادی میهن درود میفرستیم.
دولت ملی دکترمصدق، با پشتوانه حمایت مردمی و بخصوص در پرتو قیام ملی 30تیر ۱۳۳۱، دست به سلسله اقداماتی در راستای منافع مردم ایران زد.
ازجمله این اقدامات، عبارت بود از:
-تصویب قانون اختیارات 6ماهه در مجلس، اخراج اشرف پهلوی، خواهر شاه و مادرش از ایران بهعنوان توطئهگران حوادث 30تیر
- ممنوعیت دخالت و مکاتبه مستقیم اعضای خانواده سلطنتی و دربار با ادارات دولتی
- تعطیلکردن بانک شاهنشاهی، از مراکز وابسته به استعمار انگلیس
- منحلکردن دادرسی ارتش که پروندههای سیاسی به آنجا ارسال میشد
- و کاهش 20درصد بهره مالکانه به سود دهقانان.
با این اقدامات منافع استعمارگران، درباریان و مرتجعین بهخطر افتاده بود، آنان چاره را در کودتا جستجو میکردند.
در 21مهر ۱۳۳۱ دکتر حسین فاطمی، وزیر امورخارجه دولت دکترمصدق، پرده از یک توطئه کودتا برداشت و 3روز بعد، قطع روابط دیپلوماتیک با انگلیس را بهاطلاع مردم ایران رساند.
بهرغم مخالفتهای شاه، مصدق این تصمیم را بهمورد اجرا گذاشت و آخرین مأموران سیاسی انگلیس از ایران اخراج شدند. چندی بعد مجلس دستنشانده سنا که سنگر ایادی دربار و استعمار علیه مردم ایران و دکترمصدق بود، باحمایت نمایندگان طرفدار مصدق در مجلس توسط مجلس شورای ملی منحل شد.
به موازات این اقدامات، وزیر خارجه انگلیس «آنتونی ایدن» به آمریکا رفت و با رئیسجمهور وقت آمریکا آیزنهاور درباره اوضاع ایران گفتگو کرد، دو طرف به این نتیجه رسیدند که تنها راه حفظ منافع آنان در ایران، سرنگونساختن حکومت ملی دکترمصدق است.
تماسهای سفارت آمریکا با دربار شاه و مخالفین مصدق در مجلس و کسانی چون آخوند ابوالقاسم کاشانی که ریاست مجلس را بهعهده داشت، گسترش یافت و از آن پس دشمنان مصدق در مطبوعات، ضدتبلیغ خود را شروع کرده و مصدق را از هر طرف زیر آماج اتهام قرار دادند.
در 18دیماه ۱۳۳۱ وقتی مصدق لایحه تمدید اختیارات یکساله خود را به مجلس فرستاد، نمایندگانی که تجدید چنین اختیاراتی را علیه منافع خود میدیدند، به مخالفت شدید با آن پرداختند. ازجمله آخوند کاشانی، رئیس مجلس، طی پیامی به نمایندگان گفت تا موقعی که او (یعنی خودش) رئیس مجلس شورای ملی است، اجازه طرح لایحه اختیارات و نظایر آن را به مجلس نمیدهد. اما بهرغم این تلاشها درپی تظاهرات گسترده مردم در حمایت از مصدق، مجلس مجبور به تصویب لایحه اختیارات مصدق شد. مصدق پساز کسب اختیارات یکساله، در ادامه اقدامات ملی خود در 9بهمن ۱۳۳۱ از تمدید قرارداد شیلات شمال که مدت آن بهپایان رسیده بود، خودداری کرد و به این ترتیب شیلات ایران نیز ملی شد.
روز نهم اسفند، نخستین کودتای عملی علیه دکترمصدق شکل گرفت، اما این کودتا قبلاز اجرا شکست خورد. عاملان اجرایی آن آخوندهایی نظیر بهبهانی و کاشانی و کانون افسران بازنشسته ارتش بودند. فردای آنروز مردم تهران با تظاهرات خود این توطئه را محکوم کرده و حمایت یکپارچه خود را از مصدق اعلام کردند.
در 7اردیبهشت ۱۳۳۲ سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی کل کشور و از طرفداران مصدق ربوده شد و پساز شکنجه وحشیانه بهقتل رسید.
فرمانداری نظامی تهران، از سرلشکر زاهدی بهعنوان یکی از عاملان این جنایت خواست که خود را به دولت معرفی کند. اما زاهدی در پناه حمایت آخوند کاشانی که رئیس مجلس بود، به مجلس پناهنده و در آنجا متحصن شد.
کاشانی بهگرمی از زاهدی استقبال نمود. این اقدام او باعث شد که مردم در میتینگی که در حمایت از دکترمصدق برگزار کردند، خواهان عزل کاشانی از سمت ریاست مجلس شوند. در این دوران، مجلس به مرکز تجمع دشمنان دولت ملی دکترمصدق تبدیل شده و عملاً کانون توطئهچینی علیه او و جنبش ضداستعماری مردم ایران شده بود.
انحلال مجلس توطئهگر با پشتوانه حمایت مردمی
در پنجم مرداد 32 دکترمصدق طی یک پیام رادیویی، تصمیم انحلال مجلس ازطریق مراجعه به آراء عمومی را بهاطلاع مردم رساند. او در پیام خود ازجمله گفت:
«طی این مبارزه ... که بنابر اراده ملت، دولت بدان دست برد، البته منافع عدهیی درخطر افتاد... بیگانگان از هر فرصتی استفاده میکنند؛ با تحریک و تقویت این عده و هماهنگساختن فعالیتهای آنان ... هر روز مشکلات تازهیی ایجاد کرده و سرانجام دولت را بهزانو درآورند. در مجلس شورای ملی هم کانونی برای پیشرفت مقاصد شوم آنها تشکیل شده است... دولت ناچار است از شما مردم وطنپرست تقاضا کند عقیده خود را در ابقا یا انحلال آن صریحاً اظهار کنید».
مردم وسیعاً در این رفراندوم شرکت کرده و با رأی مثبت به انحلال مجلس، حمایت خود را از دکترمصدق نشان دادند. بهاینترتیب با رأی مستقیم مردم، مجلس هفدهم، که پایگاه ایادی دربار و استعمار شده بود، منحل شد.
تدارک کودتای ننگین 28مرداد
بهمحض اعلام نتیجه رفراندوم در ایران و پیروزی دکترمصدق، آیزنهاور، ریئسجمهور وقت آمریکا، در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
«گمان میکنم ... مصدق توانست بر پارلمان فائق آید و خود را از آن خلاص سازد. این راه را در جایی باید مسدود کرد و دیر یا زود ما مصمم بهاین کار هستیم».
بدینترتیب اجرای طرح کودتا که از چندین ماه پیش مورد توافق آمریکا و انگلیس واقع شده بود بهطور جدی در دستور کار قرار گرفت.
کرمیت روزولت مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- سیا، در بخش خاورمیانه، سمت فرماندهی عملیات کودتا را بهعهده گرفت. در طرح کودتا سرلشکر زاهدی بهعنوان نخستوزیر تعیین شده بود. بهمنظور اجرای مقدمات کودتا، اشرف خواهر شاه و بهدنبال آن شوارتسکف، یکی دیگر از دستاندرکاران کودتا، مخفیانه وارد ایران شدند.
کرمیت روزولت بعداً طی مصاحبهیی، جزئیات کودتا و طرح سیا را در این رابطه توضیح داد.
در 20مرداد، شاه با هواپیمای خود به کلاردشت در شمال پرواز کرد تا درصورت شکست کودتا امکان فرار از ایران را داشته باشد. کرمیت روزولت بلافاصله پساز ورود مخفیانه به تهران، تماسهایی با شاه و سایر جاسوسان و مرتجعین و عدهیی از افسران ارتش گرفت. در رأس این افسران، سرهنگ نصیری فرمانده گارد قرار داشت. برادران رشیدیان که از چماقداران و چاقوکشان تهران بودند و آخوند بهبهانی نیز در لیست ملاقاتهای کرمیت روزولت قرار داشتند و به هرکدام جهت انجام مأموریتشان مبالغ کلانی پول پرداخت شده بود. نصیری روز 22مرداد با دو حکم سفید که شاه آنها را امضا کرده بود، از کلاردشت به تهران وارد شد. روی یکی از این دو حکم سفید، فرمان عزل دکترمصدق از نخستوزیری و روی دیگری فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری نوشته شد. طرح کودتاچیان این بود که نصیری بههمراه چند واحد نظامی با حکم عزل به خانه مصدق برود و اگر مصدق مقاومتی کرد، او را دستگیر و نزد زاهدی ببرد.
اما قبلاز آن، کودتاچیان به منزل دکتر حسین فاطمی، یار وفادار مصدق، حمله کرده و او را دستگیر میکنند. همسر فاطمی خبر توطئه را به مصدق میدهد، نصیری بههمراه چند افسر کودتاچی، هنگام مراجعه به منزل مصدق، توسط رئیس گارد منزل دستگیر میشوند، بدینترتیب طرح کودتا شکست میخورد و شاه با هواپیما از ایران فرار میکند.
روز 25مرداد موج عظیمی از تظاهرات مردم در حمایت از دکترمصدق در خیابانهای تهران بهراه میافتد. اما توطئه همچنان ادامه مییابد. آخوند بهبهانی بهکمک کاشانی، وظیفه بسیج لومپنها و چاقوکشهایی همچون شعبانبیمخ و رمضانیخی و اوباش دیگر را با دادن پولهایی که انگلیس تأمین کرده بود، بهعهده داشتند.
روز 27مرداد، هندرسن، سفیر آمریکا، تکلیف کنارهگیری از نخستوزیری را به دکترمصدق اعلام کرد و گفت که آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگیری خواهد کرد و تنها دولت زاهدی را بهرسمیت میشناسد. اما مصدق درپاسخ، سفیر آمریکا را از خانه خود بیرون کرد و فریاد زد که فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد.
در فاصله روزهای 25 و 26 و 27مرداد هر روز مردم در خیابانها در حمایت از دکترمصدق تظاهرات میکردند.
از بعدازظهر روز 27مرداد، کودتا به مرحله اجرا گذاشته میشود. بهدستور آخوند بهبهانی عدهیی از اوباش در حمایت از شاه به خیابانها میریزند. صبح 28مرداد اوباش مجهز به چوب و چماق و طپانچه در خیابانهای شمیران و تهران، تظاهرات خود را شروع میکنند و به زدوخورد با مردم و هواداران مصدق میپردازند. حوالی ظهر، نظامیان کودتاچی، اداره رادیو در ارک را بهتصرف خود درمیآورند.
در ساعت ۳.۳۰ بعدازظهر، اطلاعیه زاهدی که سقوط دولت دکترمصدق و انتصاب خود به نخستوزیری را اعلام میکرد، از رادیو پخش میشود. همزمان با اعلام این خبر، کودتاچیان برای تسخیر اقامتگاه دکترمصدق تلاش میکنند. تانکها و زرهپوشها اطراف اقامتگاه را محاصره کرده و رگبار مسلسها و شلیک تانکها آغاز میشود. دکترمصدق بهرغم توصیه یارانش برای خروج، تأکید دارد که در آخرین سنگر مقاومت و در کنار مدافعان اقامتگاه بماند. نبرد تا ساعت 8شب ادامه پیدا میکند. سرانجام مصدق براثر اصرار و فشار یارانش و درحالیکه چندین تیر به در و دیوارهای اتاق اقامت او خورده بود، توسط آنان از اقامتگاه خارج میشود، منزل مصدق توسط کودتاچیان بهآتش کشیده میشود و اثاثیه آن غارت میشود.
یک اطلاعیه رئیس ستاد ارتش سرکوبگر شاه در مورد فروش اشیای منازل، گویای ابعاد این غارت است:
ستاد ارتش شعبه تجسس و اطلاعات و رکن 2
بهکلی مستقیم و محرمانه
شماره ۲۰۷۶
در این روزها مکرراً دیده شده است که سربازانی به درب مغازهها و دکانها مراجعه و اشیایی از قبیل کارد و چنگال و غیره برای فروش ارائه میدهند. چنین شنیده میشود که لوازم متعلق به چند خانهیی است که ملت آنها را خراب نموده است. این عمل گروهبانان و سربازان انعکاس بسیاربسیار نامطلوب در افکار عمومی مردم دارد و لطمه بزرگی به شئون سربازی و وجهه ارتش در انظار مردم وارد میسازد. بدینوسیله ابلاغ میگردد که فرماندهان موظفند این موضوع را طی سخنرانی به کلیه افراد و درجهداران بفهمانند و گوشزد کنند و درصورتیکه در این مورد غفلت شود، سرباز و گروهبان به شدیدترین وجهی تنبیه خواهند شد بلکه سرگروهبان آن سرباز و افسر و فرمانده او نیز مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.
رئیس ستاد ارتش ـ سرلشکر باتمانقلیچ
رئیس رکن 2 سرتیپ سیاسی
مصدق درباره آتشزدن خانهاش گفته بود:
«آنها خانه مرا آتش نزدند. آنها ایران را آتش زدند. به آتشزدن خانه من هرگز فکر نکنید. بهآتشزدن ایران بیندیشید».
بدینترتیب کودتای استعماری و ننگین 28مرداد محقق میشود. روز بعد دکترمصدق در خانه یکی از اطرافیانش دستگیر و روانه زندان شده و همزمان، شاه به ایران بازمیگردد و بدینترتیب دیکتاتوری سلطنتی برای 25سال دیگر بر ایران حاکم میشود. پساز کودتا، آخوند بهبهانی تلگراف تبریکی به شاه فرستاده و «بهخاطر نجات مملکت! از شر بیدینان! بهاو تبریک میگوید!». آخوند کاشانی هم طی اطلاعیهیی بلافاصله پشتیبانی خود را از دولت نظامی سرلشکر زاهدی اعلام مینماید. کاشانی در بخشی از اعلامیه خود در حمایت از زاهدی نوشته بود: «جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبههی ملی بود! تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ملت ایران دفاع نموده و در راه اصلاح ملت حداکثر فداکاری را بنمایند».
آری بدینگونه ارتجاع مذهبی بار دیگر در کنار استبداد و استعمار، چهره کریه خود را علیه آزادی، دموکراسی و آرمانهای ملت ایران بارز میکند.
یک هفته بعدازکودتا، کاشانی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه المصری درپاسخ به این سؤال که:
آیا عقیده دارید که دکترمصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد؟
گفته بود: «آری، او برای برقراری جمهوریت میکوشید، مصدق 4ماه قبل میخواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامهیی به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد ـ یک هفته قبل، مصدق، شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزّت و محبوبیّت، چند روز بعد بازگشت».
همچنین در 17شهریور ۱۳۳۲، کاشانی در مصاحبه دیگری با خبرنگار اخبارالیوم، بالصراحه حکم بهاعدام دکترمصدق میدهد:
خبرنگار اخبارالیوم مینویسد، از آیتالله کاشانی پرسیدم: به نظر شما بزرگترین اشتباه مصدق کدامست؟
آیتالله کاشانی بیدرنگ جواب داد: پایمالکردن قانون اساسی با عدم اطاعت اوامر شاه...
آیتالله کاشانی درباره مجازات مصدق نظر خود را اینطور شرح داد: «طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است».
کاشانی (سَلف سیاسی خمینی) و دیگر آخوندهای ارتجاعی، در جریان نهضت ملی ایران، رودرروی مصدق و حاکمیت ملت قرار داشتند. آنها در جبهه دربار انگلیس، بهنحو هیستریک با مصدق عناد میورزیدند. خمینی خود در آنروزگار در جبهه مخالف مصدق بود.
خمینی بهگفته خود از «سیلی خوردن» مصدق، شیرینکام بود و از هیچ اهانتی در حق پیشوای نهضت ملی فروگذار نمیکرد. او در سال ۱۳۵۸ در واکنش نسبت به بزرگداشت مصدق گفت: «اینها میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان. آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست، ملیکردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یک نفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند و برای او سینه بزنند، برای هر استخوانی میتینگ راهانداختن بهدنبال آن با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست».
-خمینی در همین سخنرانی با صراحت، آخوند و اسلام را یکی دانست و اعلام کرد:
«آخوند یعنی اسلام، روحانیان با اسلام درهم مدغمند».
خیانتی که تاریخ فراموشش نمیکند
در کنار آخوندهای خمینیصفت که خود از گردانندگان و عاملان کودتا بودند، حزب توده بزرگترین تشکل سیاسی آنزمان قرار داشت که در تمام دوران مصدق با شعارهای چپنمایانه از هیچ کوششی در تضعیف دولت دکترمصدق فروگذار نکرد. حزب توده در آنروز سکوت پیشه کرد و با تندادن به یک خیانت تاریخی که تا ابد در حافظه تاریخ مبارزات میهنمان بهثبت رسیده است، نیروهایش را به صحنه نیاورد و مردم بیدفاع و غیرمسلح و حتی نیروهای خودش را هم در مقابل هجوم کودتاچیان تنها گذاشت و خود در اوج بیعملی و سکوت، نظارهگر شکست نهضت ملی و جنبش ضداستعماری مردم ایران شد. فدایی شهید بیژن جزنی در کتاب تاریخ سی ساله خود در اینباره مینویسد: «مهمترین ضعف رهبری حزب توده، هراس از عمل و بهکارنبردن نیروهای خود در مقابله (تودهای، نظامی) با دشمن بود... از امکانات موجود خود در روبهروشدن با کودتا استفاده نکرد و از شناخت اهمیت کودتا و اثر مرگباری که بر جنبش ملی و کارگری میگذاشت، عاجز ماند... رهبری حزب توده میتوانست در روزهای اول حکومت کودتا و حتی در ماههای نخست عمر آن با اتکا به سازمان نظامی خود (که قبلاز لورفتنش، کسی قدرت واقعی آنرا نمیدانست) از میان 100هزار اعضای حزب و سازمان جوانان، یک نیروی نظامی فراهم آورده تا ضربه غافلگیرانهیی که سازمان نظامی میتوانست به مراکز عصبی رژیم تازهپا وارد آورد، یک مبارزه خردکننده را بر ضددشمن آغاز کند... ولی اپورتونیسم بیکرانی که بر رهبری و صفوف حزب توده حاکم شده بود، اجازه چنین حرکتی را نداد».
مصدق در دادگاه نظامی شاه
پساز کودتا، رژیم دستنشانده شاه بهسرعت مقدمات محاکمه مصدق را در یک دادگاه ویژه نظامی تدارک دید. دکترمصدق در این دادگاه، لحظهیی از دفاع از آرمانهای ملت ایران فروگذار نکرد. او با قاطعیت میگفت:
«آری تنها گناه من و گناه بزرگ من و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم و پنجهدرپنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندم و بهقیمت ازبینرفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت، بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم».
سرانجام مصدق به 15سال حبس محکوم شد. حبس و تبعید حبسگونه بعدی در احمدآباد که البته تا 14سال پساز آن یعنی تا پایان عمرش ادامه یافت.
حاکمیت سیاه دیکتاتوری
پساز کودتا، دستاوردهای دوران زمامداری دکترمصدق، یکبهیک مورد تهاجم قرار گرفت. ازجمله مهمترین این دستاوردها آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی بود که در دوران زمامداری مصدق بهاوج خود رسیده بود، اما بعداز کودتا، همه آزادیها تعطیل و سرکوب شد. و تمام روزنامههای غیرحکومتی توقیف گردید. همچنین فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی مخالف، تعطیل، و موج دستگیری و سرکوب مخالفین آغاز گردید و دهها تن نیز اعدام گردیدند.
و چنین بود که همدستی استعمار و ارتجاع در 28مرداد، باعث شد که استبداد سلطنتی بر سرنوشت و مقدرات مردم ایران چیره شود و ایران برای یک دوره تاریخی دیگر در محاق استبداد فرو رود.
البته سالها بعد پرده از اسرار این کودتای ننگین برداشته شد و آمریکا علناً بهخاطر آن معذرتخواهی کرد، اما این عذرخواهی را تقدیم دشمنان تاریخی مصدق یعنی دشمنان مردم یعنی همین آخوندهای حاکم بر ایران نمود.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر