بحران درونی رژیم با ورود فعال احمدینژاد و باندش وارد مرحله جدید و پیچیدهتری شده است، به این معنی که اگر تا بهحال جنگ و دعوای درون رژیم عمدتاً دو طرف داشت، باند خامنهای و طیف باند روحانی و شرکا، با ورود فعال احمدینژاد به صحنه، این بازی شطرنج و این جنگ قدرت سه سر پیدا کرده و احمدینژاد با کارهایی که تا بهحال کرده، از فاشگوییهای خودش و اطرافیانش تا بست نشینی در حرم عبدالعظیم تا انتشار نامهاش به خامنهای نشان داده است که بهسادگی جا نمیزند و با توجه به چیزهایی که میگوید در دست دارد، به با یک تشر خامنهای میدان را خالی نمیکند.
احمدینژاد روز ۷آذر پس از آن که اژهای به صحنه آمد و علیه وی خط و نشان کشید نامهیی را که روز 22آبان برای خامنهای نوشته بود را رو کرد و به این ترتیب بهصورت علنی پای خامنهای را به این دعوا کشاند و از جمله نوشت: «اعتماد عمومی به صداقت و توانایی برخی مدیران ارشد و دستگاههای گوناگون برای مدیریت بحران و عبور دادن کشور از این شرایط، مدتهاست از خطوط قرمز عبور کرده و به صفر نزدیک شده است... اطلاعات و آمار واقعی نشان از حرکت به سوی بنبست در بخشهای گوناگون دارد... نارضایتی عمومی از وضع کشور و دستگاه قضایی بیسابقه و فریاد قاطبه مردم از بیعدالتی و روابط نادرست به آسمان است..» (دولت بهار-۷آذر)
علی مطهری نایب رئیس مجلس ارتجاع همسو با باند روحانی در گفتوگویی با خبرآنلاین به صحنه آمد و ضمن درخواست محاکمه علنی احمدینژاد به دو واقعیت اذعان کرد. اول اینکه این رفتار با احمدینژاد خاص این «رئیسجمهور سابق» نیست. با دو تای قبلی هم همین رفتار شده است. منتهی «رفتار دو رئیسجمهوری اسبق که پس از کنار رفتن از قدرت مغضوب حاکمیت شدند، نجیبانهتر از احمدینژاد بود». و یک منت هم سر خامنهای گذاشت که «آقای خاتمی حاشیهنشین شد یا آیتالله هاشمی رفسنجانی محدود شد با این حال رفتار آقایان خاتمی و هاشمی نجیبانهتر بود و مصالح نظام را بیشتر در نظر میگرفتند. با وجود اینکه نزدیکان آنها را بازداشت کردند و مظلوم واقع شدند». مطهری نایب رئیس مجلس ارتجاع سپس ناخواسته به وحشت نظام از دست زدن به احمدینژاد اذعان کرد و از جمله گفت: «اگر ایشان واقعاً اسناد و مدارک و پروندههای ویژهیی در اختیار دارد، بهتر است اعلام کند تا همه بدانند. تا کی قرار است این وضعیت ادامه پیدا کند که دایما بگویند ایشان چیزهایی میداند که اگر بگوید نظام به خطر میافتد. این مسأله باید یک بار برای همیشه حل شود. مدتی ایشان سرپرست وزارت اطلاعات بوده و در آن مدت ممکن است به برخی پروندهها دسترسی داشته...» (ایسنا -۹آذر)
سایت حکومتی دولت بهار وابسته به احمدینژاد در روز 9آذر بلافاصله پاسخ پاسخ مطهری را در مورد محاکمه احمدینژاد به قلم علی اکبر جوانفکر از نزدیکان احمدینژاد داد و از جمله نوشت: «آقای علی مطهری! جناب عالی به غیر از نسبت فامیلی با آقای علی لاریجانی چه کاره مملکت هستید که برای دیگران تعیین تکلیف میکنید؟».
در این میان برخی دیگر از باندهای همسو با حسن روحانی فرصت عرض اندام کردن احمدینژاد در برابر خامنهای را مغتنم شمرده و با بیانی تیز با خامنهای و باندش حمله کردهاند. یک سایت وابسته به این باند نوشته است: «سؤال اینجاست که چهرههای سیاسی و احزابی که در آن 8سال از احمدینژاد و دولتش دفاع میکردند این روزها کجا هستند و چرا به این رفتارهای او و اطرافیانش واکنشی نشان نمیدهند. وقتی این روزها میبینیم که اقرار میشود که احمدینژاد و دولتش کلکسیونی از تخلفات را داشته است واقعاً جای حامیان هشت ساله او خالی است؛ آنها باید پاسخگو باشند که طی آن سالها از چه چیزی و چه فردی دفاع میکردند» (بهار-۹آذر).
عارف سرکرده باند موسوم به «اصلاح طلبان» در مجلس ارتجاع هم گفت: «چرا اصولگرایان در رابطه با اقدامات اخیر آقای احمدینژاد سکوت کردهاند، اصولگرایان باید بگویند چرا در قبال اعمال فعلی فردی که او را در گذشته تا عرش بالا بردند و او را به جایگاه خدایی رساندند، سکوت کردهاند. آنها باید پاسخگو باشند.
متأسفانه از دید بسیاری از مردم تمامی مسئولان سر و ته یک کرباس هستند» (آفتاب یزد-9آذر).
آخوند منتجب نیا هم با حمله به باند خامنهای، احمدینژاد را بر سر آنان زد و نوشت: «بلایی که احمدینژاد و اطرافیان او بهسر ملت آوردند و همهچیز را به هم ریختند مانند آفتاب روشن است و دیگر نیازی به تبیین و تشریح نیست. هر روز که میگذرد ضایعات زمان ریاستجمهوری او بیش از گذشته مشخص میشود و این ملت تاوانهای سنگینی را باید تا دهها سال آینده بپردازد. قطعاً باید کسانی که او را بر سرنوشت ملت حاکم کردند، پاسخگو باشند و نمیتوانند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و به سلب مسئولیت بپردازند» (سایت رویداد 24-10آذر).
در باند خود خامنهای هم سردرگمی و بلاتکلیفی نسبت به احمدینژاد که در نامهاش «مخالفت با رهبری توأم با انتقاد» مطرح شده موج میزند. ناصر ایمانی از مهرههای این باند تحت عنوان تحلیلگر اصولگرا نوشته است: «احمدینژاد میخواهد خود را به نظام تحمیل کند. احمدینژاد در آخرین اقدام چرا رهبر معظم انقلاب را خطاب قرار داده و نامه نوشته است. آیا معطوف به این است که رهبری را از ساختارهای نظام که به گفته شما او آنها را قبول ندارد، جدا کند. یا هدف دیگری دارد؟ اتفاقاً او میخواهد رهبری را مورد سؤال قرار دهد و بگوید مسئولیت این مسائل که در نامهاش آورده، برعهده شماست. این نامه به نظرم با وجود احتراماتی که در آن وجود دارد مخالفت با رهبری و توأم با انتقاد است» (سایت خط اعتدال-10آذر).
هر چند که رسانههای باندهای حاکم و مغلوب تلاش کردهاند این شکاف بزرگ در رأس نظام را حداکثر یک اختلاف و دعوای باندی که ریشه در قدرت طلبی یک باند دارد تفسیر کنند، اما جابهجا اولاً به ناتوانی دستگاه قضاییه رژیم در برخورد با این «معضل» اذعان کردهاند و از آن مهمتر مثل علی مطهری اعتراف کردهاند وضعیت احمدینژاد مشابه دو رئیسجمهور قبلی نظام در دوران خامنهای است. آنها اشاره نکردهاند که این موضوع سرنوشت تمام روسای جمهور نظام بوده است. چرا که اذعان به این موضوع راه به این میبرد که اعتراف کنند ریشه اختلاف احمدینژاد یا رفسنجانی و خاتمی با خامنهای، نه فردی است نه باندی. بلکه این دعوا ماهیت ساختاری دارد. نظام ولایت فقیه خمینی ساخته، برای بزک کردن چهره قرونوسطایی نظامش که همه را در برابر ولیفقیه «صغار» میداند، یک وصله نچسب به نام نظام پارلمانی و ریاستجمهوری چسبانده که در اساس با ایده «ولایت امر بر مسلمین جهان» در تناقض و در تضاد است. و تا وقتی این وصله ناچسب را به تن دارد از سر شاخ شدن هر کس که رئیسجمهور این نظام میشود با ولیفقیهاش (هرکس که باشد) گریزی نیست.
علاوه بر این هر چند رسانههای حکومتی از هر دو باند غالب سکوت قضاییه آخوندی در قبال احمدینژاد را «صبر» توصیف میکنند اما واقعیت این است که این وضعیت اولاً نمایش شاخ شکستگی ولیفقیه در بین باندها و مهرههای نزدیک به خودش است که این طور علیه او طغیان میکنند و او توان مهارشان را ندارد دوم بیان جوشش بالای خشم متراکم اجتماعی است و حضور مقاومتی سازمانیافته است که خامنهای را از هر اقدامی که عنصر اجتماعی را به صحنه بکشاند ترسانده و زمینگیر کرده است.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر