۳ خرداد ۱۳۹۵

#ایران - در گذر تاریخ ... ۱خرداد۱۳۹۰-۲۲مه۲۰۱۱ سالگرد درگذشت استاد بهرام عالیوندی، هنرمند مقاومت و از پیش‌کسوتان نقاشی مدرن ایران

در گذر تاریخ ...
۱خرداد۱۳۹۰-۲۲مه۲۰۱۱
سالگرد درگذشت استاد بهرام عالیوندی، هنرمند مقاومت و از پیش‌کسوتان نقاشی مدرن ایران


«در کنار مقاومت بودن، با جریان روز به‌پیش‌ تاختن، پشت به‌ بنیادگرایی‌کردن و نه به‌ جنایتکاران دینفروش گفتن که اقسام دامها را پیش پایمان پهن می‌کنند و به‌خصوص وجود رزم‌آوران دلیر ارتش شرف و آزادی و حمایت از آنها به من روح و زندگی می‌بخشد». استاد بهرام عالیوندی
اول خرداد، مصادف با سالگرد درگذشت استاد بهرام عالیوندی، هنرمند گرانقدر عضو شورای ملی مقاومت ایران، از پیش کسوتان نقاشی مدرن ایران و نقاش صاحب سبک میهنمان است. استاد عالیوندی در اول خرداد سال۹۱ پس از تحمل نزدیک به سه دهه تبعید، در بیمارستانی در وین، دیده از جهان فروبست.
نقاش بزرگ ایران زنده یاد بهرام عالیوندی، زندگی پربار هنری خود را از جوانی با مبارزه با دیکتاتوری پیوند زد و تمام عمر ۸۵ساله‌اش در مقاومت و ایستادگی در برابر دو دیکتاتوری شاه و شیخ سپری شد. دردوران حاکمیت فاشیسم مذهبی هنر او آن‌چنان با اهداف بلند آزادیخواهانه درهم آمیخته شد که خلق هر اثر هنری استاد، گامی در جهت مقاومت در برابر دیکتاتوری بود.
رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت استاد عالیوندی را نقاش بزرگی توصیف کرد که روح ناآرام و معترض هنر ایران علیه دیکتاتوری و فاشیسم دینی را نمایندگی می‌کرد.
بهرام عالیوندی در زمره استادان پیش کسوت نقاشی مدرن ایران است. او در آثارش هنر شرق را با تکنیک‌های مدرن درهم آمیخته‌ بود، میراث گرانبهای هنری او گنجینه‌یی از بیش از سه هزار اثر متنوع در ابعاد گوناگون (از پانزده در هیجده سانتیمتر تا دو متر و نیم در سه متر) می‌باشد.
روحیه تسلیم ناپذیری، آزادیخواهی، عشق به رزمندگان و شهیدان راه آزادی، در آثار استاد خود را گاه در انعکاس نور امید و گاه در شعله‌های فروزان نمایان می‌ساخت
هم‌چنان که انزجار شدید استاد از فاشیسم دینی و بشردوستی و عدالت خواهی استاد در همه جای آثار او به چشم می‌خورد. او یک بار در مورد آثارش گفت: «زندگی من در خاطرات گذشته نمی‌گذرد. به‌کهنگی عمرم هم اصلاً نمی‌اندیشم. همان‌طور که برای ادامه زندگی به غذا نیاز دارم، نقاشی کردن هم برای من نیاز زندگی ست. آنچه هم که روح مرا جوان و زنده نگه‌می‌دارد همین بازی با رنگ و خط و نقطه و فلس است که دور از واقعیتهای تلخ ملموس، دنیایی از فانتزی را مجسم می‌کند، شخصاً تابع لحظات زودگذر روز هستم. اکتشافات فضایی در ماورای کهکشان و حوادث زمینی طی روز همه برایم اثرگذار است، اگر هم ردپایی از گذشته‌های هنری دور در کارهایم به چشم می‌خورد، نتیجه مطالعات و بازسازی آثار گوناگون هنرهای باستانی ایران مثل مینیاتور، نقش برجسته، سرامیک، نقره‌سازی، منبت‌کاری، میناسازی و غیره است که محفوظات ذهنی مرا تشکیل می‌دهد.
استاد عالیوندی تسلط به تکنیک نقاشی غرب و شناخت عمیق هنر و فرهنگ شرق را در آثارش با هم درآمیخت و این دو را با سخت‌کوشی و کاری سخت و مداوم همراه نمود و موفق به خلق سبکی گردید که در آن به زبان ویژه هنری خود اندیشه‌ها، تخیلات و آرمانهای والای انسانیش را بازگو می‌کرد.
دوران جوانی عالیوندی نیز مانند بسیاری هنرمندان دیگر ریشه در آب و خاک فرهنگی سرزمینمان داشت. او در کارهایش فرهنگ غنی ایران را از مذاهب تا عرفان شعر تا حماسه‌سرایی را تجربه کرد و این زمینه‌ساز بیان و زبان زیبای هنری نقاشی او شد.
عالیوندی ۲۰سال در وطن محبوبش به تعلیم نقاشی و آشنا ساختن شاگردان خود با هنر ایران و میراث اساتید نقاشی مرز و بوم‌مان پرداخت. رژیم هنرکش، وجود چنین هنرمند برجسته و آزادیخواهی را در خاک ایران تاب نمی‌آورد. آثار او که پیش از این در سراسر دنیا به‌نمایش درآمده بودند، در ایران ممنوع شدند. در سال۶۴ به‌علت سرکوب و سانسور فعالیتهای فرهنگی و هنری از سوی حکومت آخوندی، ناچار از جلای وطن شد و در تبعید تمام هنر و خلاقیت برجسته خود را در خدمت مقاومت و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران به‌کار گرفت.
شخصیت استاد نیز هم‌چون آثارش به ویژگیهای کم مانند پیراسته بود. سادگی و صفا و خلوص و محبتش هر کس را تحت تأثیر قرار می‌داد. زندگیش قرین مناعت و تسلیم‌ناپذیری و علو طبع بود.
استاد عالیوندی، تا آخرین روزهای حیات پربارش، به‌عنوان عضو شورای ملی مقاومت مدافع سرسخت و استوار مجاهدان آزادی در اشرف بود و از فردای سی خرداد ۱۳۶۰ با شجاعت بسیار به یاری فرزندان مجاهدش شتافت که به نبرد با پاسداران خمینی برخاسته بودند.
شور آزادیخواهی استاد عالیوندی تا آخرین روزهای عمر پربار ۸۵ساله‌اش، هر روزافزونتر از روز پیش بود، او حتی در روزهای کهنسالی و بیماری در همه تظاهرات و تحصنها، در گرما و سرما و در سخت‌ترین مقاطع کارزار جهانی برای افشاء و محکومیت دیکتاتوری آخوندی و برای حفاظت از مجاهدان اشرفی، حاضر بود و حضورش پیوسته انگیزاننده و آموزنده بود و در عین‌حال کار هنریش را نیز با همین جدیت و شور دنبال می‌کرد. استاد دو سال پیش از درگذشتش، در گفتگویی راز این توانمندی و سرشاری را این‌گونه بازگشود:
«همه فرزندانم در شهر اشرف اسطوره‌های زنده هستند نه‌خیالی! و ساخته و پرداخته ذهنیاتی که به دروغ برای تقویت روحیه ملی و هیجانات وطنپرستانه کاذب و بیداری در مقابل دشمن ساخته باشند. همه این فرزندان اعتماد و قوت دیگری به‌ زندگی و احساس جوان بودن در من در آغاز هفتاد و هشت‌سالگی‌ام داده‌اند که حالا هم روزانه می‌توانم بین ۱۰ تا ۱۲ساعت و گاهی حتی ۱۵ساعت مشغول بازی با خط و رنگ و نقطه و فلس باشم که حتی در ایام بستری در بیمارستان هم مثل این‌که داروی نجات‌بخشی برایم باشد باز نقاشی می‌کنم. در کنار مقاومت بودن، با جریان روز به‌پیش‌تاختن، پشت به‌بنیادگرایی‌کردن و نه به‌ جنایتکاران دینفروش گفتن که اقسام دامها را پیش پایمان پهن می‌کنند و به‌خصوص وجود رزم‌آوران دلیر ارتش شرف و آزادی و حمایت از آنها به من روح و زندگی می‌بخشد و ایده‌آل من می‌باشد و گرچه روزگار با بودن رژیم و دشمنان و نبش قبرکنندگان در کمین، سخت و پر مخاطره است اما مبارزه نیز پر‌هیجان و شیرین است».
بی شک مردم ایران در روز پیروزی استاد بهرام عالیوندی را در آزادی و رهایی خود و در شکوفایی هنر ایران آزاد فردا باز خواهند یافت.



با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر