۱۸ دی ۱۳۹۴

#ایران - رستم ایران کیه؟

رستم ایران کیه؟


بعد از دوره‌ای سکوت رسانه‌ها در مورد او، بار دیگر نامش عنوان اول روزنامه‌ها شد. اما این بار خبر از پیروزیهای او نبود. خبر از رفتن بود.

در غروب سرد 17دیماه، تیتر روزنامه‌های عصر پایتخت، بهت و حیرت همه‌ی مردم را برانگیخت. هر کسی به دیگری می‌رسید، از او می‌پرسید: «آیا خبر درسته» ؟ «مگه امکان داره» ؟ نمی‌تونم باور کنم» …، اما پاسخی که بین مردم دهان به دهان می‌چرخید، یک کلمه بیش نبود: دروغه…
علت، اگر ‌چه دروغ بود، اما خبر واقعیت داشت.
عنوان آن‌روز روزنامه‌های ایران فقط برای پوشاندن یک جنایت شنیع بود. هیچ‌کس از مردم باور نکرد که پهلوان بی‌شکستشان خودکشی کرده باشد. همه انگشتهای اتهام یک جا نشانه می‌رفت: ساواک و رژیم شاه.
دیکتاتوری سلطنتی، که گمان می‌کرد به زندگی یک پهلوان خاتمه داده است، نمی‌دانست که حیات جاودانی او تازه آغاز شده است. پهلوان پر کشید ولی در قلبها خانه کرد:

غلامرضا تختی (1346-1309)
«… تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه زندگی او را تشکیل نمی‌دهد. آنچه زندگی یک انسان را از لحظه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ می‌سازد، شخصیت، صفا، انسانیت، جوانمردی و اخلاقیات اوست…».
(زنــدگی مــن - به‌قلم جهان‌پهلوان تختی)
غلامرضا تختی، متولد خانی‌آباد تهران، کشتی را از سنین نوجوانی در باشگاه پولاد آغاز کرد. اما دیری نگـذشت که بر سکوهای قهرمانی جهان ایستاد. با کارنامه‌ای سراسر افتخار: چهار مدال طلا وهفت مدال نقره و…
وقتی بر روی سکوی قهرمانی می‌ایستاد و هنگامی که مدالی زینت‌بخش سینه ستبرش بود، قامتی به سرفرازی دماوند داشت، اما آنچه تختی را رستم ایران کرد و یادش را در قلب مردم ایران جاودانه ساخت، مدالهای او و افتخارات ورزشی او نبود. بسا ورزشکارانی که مدالهایشان از تختی بیشتر و کارنامه ورزشی‌شان از او پربارتر بوده است، اما امروز نه نامی از آنها بر لبها و نه یادی در دلها باقی مانده است. تختی از آن رو محبوب مردم بود، که افتخارات ورزشی و شهرت، او را از مردم جدا نساخت. به عکس از مردم نیرو می‌گرفت و با یاد آنها و برای آنها به میدان می‌شتافت.
جهان پهلوان که در عشق به توده‌های مردم و فداکاری برای آنها، سر از پا نمی‌شناخت، یکبار گفته بود:
«… زندگی در میان مردم و برای مردم، درسهایی به من آموخت که فکر می‌کنم هرگز نمی‌توانستم در معتبرترین دانشگاهها کسب کنم. زندگی به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آنجا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم. حال این کمکها از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به‌قدرتواناییش…»
وقتی تختی از مسابقات تولیدو در آمریکا بازگشت، با این‌که شکست خورده بود، اما مردم استقبال بی‌نظیری از او کردند. آنها شعار می‌دادند: رستم ایران کیه؟ غلامرضا تختیه- شیر دلیران کیه؟ غلامرضا تختیه.
جهان پهلوان تختی پس از بازگشت از مسابقاتی که او در سکوی اول آن قرار گرفته بود و در طرفین او کشتی‌گیران آمریکا و شوروی ایستاده بودند، پیامی به مردم ایران فرستاد:
«در این هنگام که با قلبی مسرور، به میان شما باز گشته‌ام، ... از صمیم قلب برایتان پیام می‌فرستم. آرزو می‌کنم خواهران وبرادرانم از سعی وکوشش دست نکشند و همیشه امیدوار باشند که بالاخره پیروز خواهند شد و نیروی آنها بر آنچه سد راهشان بوده است، غلبه خواهد کرد. به نظر … خوبست همه ما دست به دست یکدیگر بدهیم و برای پیروزی و موفقیتهای درخشان‌تری پیش برویم». (قلم و سیاست- ص198)
یک بار که در سالن کشتی موسوم به محمد‌رضا شاه، در جریان مسابقات کشوری، شاهپور غلامرضا، برادر شاه و رئیس تربیت بدنی، برای تماشای کشتی وارد سالن شد، مردم به او اعتنایی نکردند. اما وقتی دقایقی بعد جهان پهلوان، که او هم برای تماشای مسابقات آمده بود، وارد شد، ناگهان سالن از فریادها و غریوهای تحسین و تشویق جمعیت و صلواتهای پیاپی به افتخار تختی به لرزه درآمد. اندکی بعد شاهپور غلامرضا، که نمی‌توانست این صحنه را تحمل کند، با حالتی غضبناک سالن را ترک کرد. این واقعه جایگاه تختی در قلب مردم را به خوبی نشان می‌داد. بعد از این واقعه بود که رژیم شاه خائن، به تختی اجازه کشتی و حتی ورود به سالن مسابقات را نیز نداد.
تختی جایگاه واقعی یک ورزشکار را در هدفی که یک ورزشکار به آن اراده کرده است، می‌سنجید و «قهرمانی» را در گام برداشتن در مسیر آن هدف والا می‌دید:
«… هدف یک ورزشکار، قهرمانی نیست. هر انسانی با کم و بیش تمرین‌کردن می‌تواند قهرمان کشور شود. آن قهرمانی به گردن خویش و گردن ملت مدال طلا می‌آویزد که وجودش سرشار از جوانمردی و خدمت به هم‌نوع باشد. من کسی نیستم که قهرمان‌شدن و مدال آوردن را به هر قیمتی که شده است، بخرم…».
چهار سال آخر عمر جهان پهلوان، که در اثر فشارهای رژیم دیکتاتوری با دوری نسبی از تشک کشتی همراه شد، مرحله جدیدی در زندگی تختی قهرمان بود. قیام 15خرداد 42، تلاش در راه کمک‌رسانی به مردم زلزله‌زده بوئین زهرا، فعالیت‌ با جوانان جبهه ملی و آیت‌الله طالقانی و وفاداریش به آرمان دکتر مصدق در راه آزادی مردم ایران، او را تبدیل به قهرمانی بی‌نظیر کرد. او هرگز در برابر دیکتاتور سر خم نکرد.
عاقبت روز 17 دیماه سال 1346 غلامرضا تختی، بلند آوزاه‌ترین قهرمان ورزشی ایران، توسط ساواک شاه به جرم تسلیم نشدن به خواسته‌های دربار، به‌شهادت رسید.
پس از تختی، سنت پهلوانی و قهرمانی در ایران، بیش از پیش با‌ مبارزه اجتماعی و سیاسی پیوند خورد. ستارگانی درخشان هم‌چون مجاهدان شهید حبیب‌خبیری (کاپیتان تیم ملی فوتبال)، هوشنگ منتظرالظهور (ملی‌پوش کشتی فرنگی)، علاالدین (حمید) عترتی کوشالی، (فوتبالیست تیم جوانان تهران) در زمره این قهرمانان‌اند.
راهی که آن ورزشکاران در قافله مقاومت و پایداری پیمودند، امروز به ثمر نهایی خود، که آزادی است، نزدیک می‌شود. «رستم ایران» اکنون در قامت ایستاده فرزندان مجاهد این میهن و در خروش جوانان شیردل ایران‌زمین رخ می‌نماید: رستم ایران کیه؟ اشرفیه اشرفیه.
(سایت مجاهد - بهمن بخشی 17 دی 94)

کانال تلگرام دانشگاه سنگر آزادی 
ما را در رساندن صدای دانشجویان یاری کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر