«شب رو نكن بهونه!»
واسه چي دستامونو تو دست خورشيد نذاريم
چادر مشكي شهر رو از سرش برنداريم
چرا وقتي كه بهار اين پا و اون پا ميكنه
هرچي شك رو بي بهونه از دلش در نياريم
شب رو نكن بهونه دلت يه كهكشونه
پا تو بيرون بذار از گليم اين زمونه
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر