يادمه عقابِ اوج كوهسارُ
كه ديد اون كلاغِ سالخورد و لاش خوارُ
و گفت بيهُده به بال و پرّم مي پيچي
زير سقف آرمانِ من تو هيچي
عمر تو دراز, با لجن هم آغوش
هست روي تو سياه, خو گرفته با لوش
ولي من عمرْ كوته و هميشه بي نشونم
من چريك تيز بال آسمونم
حالا از فضاي داستان خانلري
مي رسيم به حرف هاي واقعي تري:
حرف ما و اين جماعتِ تو عافيت لميده
تيغِ شيخ تيز كرده خونِ ما مكيده
لُمپنْ سياسياي فيس بوكي
اون عروسكاي رژيم كوكي
گندْ مالِ ملاهاست سرتاپاشون
حالا مي گيرن فيگور اپوزيسيون
(پس اينجا واقعاً بايد گفت كه)
ميمون هرچي زشت تر اداش بيشتر
برقصه هرچي بهتر شاباش بيشتر
ما در اينجا
با كلكسيوني از ته كشيده و بريده و عتيقه و
عده اي تو آبگندِ شيخ وشه تپيده و دريده و جويده و...
مواجهيم:
يكّيشون
به مصداق بره ي عزيزِ لاجوردي
كه سال شصت با كميته گرم كوچه گردي
بود و دركمال نامردي
اين پَلَشت
نامزدش رو لو ميداد و
زير هشت
بقْيه رو جلو ميداد و
با يك كشيده داده جاخالي و
افتاده به دست و پاي خلخالي و
حالا با قمپز و قرشمالي اين نم كشيده كبريتِ بي خطر
شده دو آتيشه مدافع حقوقِ بشر!
(دنيا رو ببين واقعاً)
ميمون هرچي زشت تر اداش بيشتر
برقصه هرچي بهتر شاباش بيشتر
نمونه ي بعدي:
اون يكي نرينه شاعر ِ
رسوب كرده در معابرِ
فرنگ، تاجرِ
گرفته قاچِ زينِ قاطرِ
آخوندهاي فاجرِ دَبنَگ
شعر مي سُرايد از مسيرِ روده
باب تازه اي در هنر گشوده
فاعلاتُ فاعلاتُ بي خجالت
شعر ميگه در مناقب خيانت
زندگيش هم كه قافيه ست
با ندامت، با رذالت
ميمون هرچي زشت تر اداش بيشتر
برقصه هرچي بهتر شاباش بيشتر
نمونه ي بعدي:
دكترِ روان پريش
با داداشِ ناتنيش
شد به دُمبِ «كاپو» هاي قرن بيست و يك سريش
عقده ي مصاحبه با بي بي سي خرش كرد
عشقِ بچه معروفي, خاك بر سرش كرد
از فشار بادِ فرديت قُلُمبيد
سوزنِ واواك رسيد و پنچرش كرد
فك طلاي جوشيِ تمامِ بحث هاي آنتي اَپيزمِنت
حالا جاده صاف كنِ آيت الله آدُلفه واسه پنج- شيش سِنت
(آقا رسانه ها يكي بياد اين بابا رو تحويل بگيره، الان سكته مي كنه...)
ميمون هرچي زشت تر اداش بيشتر
برقصه هرچي بهتر شاباش بيشتر
هميشه ايران ُ ميشناسن با كوچيك خان
نه با تفاله هايي چون خالو قربان
تاريخ پاسخ شما رو ميده
سرنوشت خائنا رو كي نديده؟
حالا چون نجابت مجاهدين زياده
مي كني تو هي سوء استفاده (بكن)
فحش بم بده! بگو! هي بزن فك
فحش تو نباشه به خودم مي كنم شك
ميمون هرچي زشت تر اداش بيشتر
برقصه هرچي بهتر شاباش بيشتر
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر