جریان منفور ولایتفقیهی، یک بار دیگر به نفرت مردم از تمامیت نظام تن داد و با حواسجمعیِ بسیار تلاش کرد از تجربیات گذشته سود ببرد که کاهدان ولایتش را حریق نگیرد. آنچه رخ داد، خفا و عیان و نهان و آشکارش، مشت حضور بود.
خامنهای که میخواست بر گستاخان قبل از انتخابات «سیلی بزند»، به لطایفالحیل تلاش کرد که مردم را برای مشروعیت دادن به نظامش، پای صندوقهای رأی بیاورد. حس کرد منفور بودن جریان ولیفقیه تا کجای جامعه رفته و چه عمقی یافته است. آب از سرش گذشته بود و دیگر برایش شیاد و جلاد هم چندان تفاوتی نداشتند.
حرفهای خامنهای قبل از انتخابات برای رأی جمعکنی، بیش از همیشه نشان داد که هیچ اعتقادی به انتخابات و اصالت رأی ملت ندارد. «امت» و ملت را هم فقط و فقط برای منافع حکومتی و صحنهگردانی میخواهد. حتی مستأصل و درمانده، تن داد که مردم هر رأیی میخواهند، بدهند، اما پای صندوق بیایند.
چی فکر میکردیم، چی شد!
واقعیت بهاصطلاح انتخابات در کادر درونی رژیم هم به خامنهای نشان داد چه بسیار منفور است. حالا او باید از بادهای کاشته، توفان درو کند. حالا او مصداق «خود کرده را تدبیر نیست» شده است. حالا یکی یکی و پیدرپی با برجامهای ناگزیری مواجه خواهد شد که نه از جانب دایرهی قدرت درون نظام، که مردم ایران پیش پایش گذاشته و خواهند گذاشت.
حالا مدبّر نظام و کندوی ـ رفسنجانی ـ که همه زنبوران قهر کرده و مسألهدار و ریزشی را به گرد نظام نگه میداشت هم نیست. حالا این زنبوران، نیششان بر نوششان فائق آمده است. حالا روحانی هم که قسم خورده او و ملتزم ولایتش است، همان روحانی دو روز قبل نیست و زیر پوستش آب افتاده است. حالا درصد بالایی ـ بیشتر از نمایشات انتخابات قبلی ـ از مردم ایران کل نظام را تحریم کردند و به هیچ انگاشتند. حالا باند اصولگرایش هم شقه و پاره پاره شده است. حالا خامنهای مانده است و دردسرها و دنبالههای بساطی که مردم و مقاومت ایران برایش چیدند. اینش هم هنوز از نتایج منظر گرگ و میشیِ اوضاع است. باشد تا افقها روشنتر شود نور بر تاریکخانهی بیشتری بیفتد. هنوز شمارش آراء به پایان نرسیده، خبرگزاری تسنیم رژیم، از بیاعتباری ریاست روحانی دم میزند.
مردمفریبییی که افاقه نکرد
موضوع انتخابات از همان اولین دورهاش در سال 58، دستمایه بازیهای قدرت رژیم بوده است. کلنگ این دیوار را هم خود خمینی زد که از همان موقع کج بنا نهاده شد و تا امروز هم کج بالا رفته و مانده است. واضح است که عواقب این کجی و تهدید آوارشدنش هم همواره نصیب رژیم شده و میشود. تبعات این کجی، با هر بهاصطلاح انتخاباتی ـ آن هم با معیارهای غیردموکراتیک درون رژیم ـ شقه و شکافی جدید روی دست ولیفقیه گذاشته است. با هر نمایش انتخاباتی، فاصله مردم و حاکمیت آخوندی بیشتر شده است. با هر بازی انتخاباتی، مشتی ریزشی دست رژیم مانده است. از سویی اما با هر یک از این نمایشات و بازیها، تضادهای رژیم هم در درون خودش و هم با مردم ایران، گستردهتر و عمیقتر شده است.
در این بازی مردمفریبی، نه سیرک عکسبازی مبتذل با مظاهر بدحجاب مذکر و مؤنث افاقه کرد، نه صدقه و پلو دادن کاخ نشین جلاد به کوخ نشینان از یاد رفته. نه دست کشیدن بر سر و روی روستاییان محروم و البته یک بار مصرف انتخاباتی، نه هزینههای میلیاردی از جیب مردم ایران برای به کرسی نشاندن جلاد 67. مردم اما هیچکدام از این ناز و کرشمهها و تصدق رفتنها را بر نتابیدند.
درود بر جنبش دادخواهی
تحسین و درود بر مقاومتی که به موقع و به هنگام، جنبش دادخواهی ـ این حق ملی و میهنی و انسانی ـ را سراسری کرد تا هر جنایتکاری از میدانها و سالنهای اعدام و اتاقهای استنطاق و شکنجه، نیاید روی خون فرزندان خلق و شهیدان راه آزادی، پا بگذارد و از حقوق ضایع شده خلق، ریاست و کیاست و کرسی و مقام و قدرت کسب کند.
جنبش دادخواهی قتلعام 67 از تابستان 95 بر سر راه رژیم پیچید و یقه جلادان را به دست مردم ایران داد. بیشک، بخش عمده و اصلی سرمایهگذاری خامنهای را این جنبش بر باد داد. روشنگری مقاومت توأم با اقبال گسترده اجتماعی و سیاسی و نیز بینالمللی از آن، پرده از چهره واقعی صدارتنشینان فاشیسم مذهبی کنار زد. خامنهای چقدر باید ندار و دست خالی و مفلوک بوده باشد که در ته خط، روی جلاد افشا شده توسط مقاومت و آقای منتظری سرمایهگذاری کند! خامنهای خواست با آوردن رئیسی، وجهی از جنایت خمینی و وارثانش را مشروعیت اجتماعی بدهد و کارت تأیید از مردم بگیرد. اما کیست که نداند، همین آرای ریخته شده به نام رئیسی هم، دقیقاً مهندسی شده و از طرفی با خرج هزینههای میلیاردی و نیز بخش عمده آن با دست ریزهخواران سفره ولخرجیهای رژیم تأمین شده است. هیچکس به اندازه خامنهای نمیداند که «در انبان چیست».
رشتههای پنبه شده و کابوس ظلام نظام ولایی
آری، رشتههای گزینه هیأت مرگ تابستان 67 را خون و خاطره همان شهیدان و اراده مقاومت و مردم ایران، پنبه کردند. حالا رئیسی هم روی دست خامنهای مانده است و آن وجههیی که میخواست برای او دست و پا کند، بیوجه و نما شده است. مگر خامنهای مشاعر سیاسیاش را از دست داده باشد که با این اوضاع و احوالی که مردم ایران ـ قبل و حین و بعد انتخابات ـ روی دستش گذاشتهاند، بخواهد رئیسی را جانشین خودش کند.
پنبه شدن رشتههای خامنهای از این پس یکی دوتا که نیستند. از کرباس مشترک دو جناح رژیم که ریش ریش شده تا پیآمدهای قدرتپرستی و گرگخونیِ ذاتی اشرافیت آخوندی و تا مار زخمیِ باند خامنهای، همه و همه کابوس واقعی ظلام نظام ولایی گشتهاند.
30 اردیبهشت 96
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر