خامنهای روز 17خرداد96 و 3روز بعد از سخنرانیش بر سر قبر خمینی باز هم به صحنه آمد و بهطور کشافی صحبتهایی کرد. این بار مخاطب او گروهی از نیروها و مزدوران رژیم بود که از آنها بهعنوان دانشجو اسم برده میشد.
یک وجه و یک بخش از حرفهای خامنهای علیه روحانی بود، بهخصوص آنجا که دوباره علیه سند 2030 یونسکو صحبت کرد و لحن تمسخرآمیز و همراه با نیشخندی را علیه روحانی به کار برد. او همچنین پذیرش این سند توسط دولت روحانی را هم برخلاف استقلال دانست. اما آن حرفی که خامنهای بهخاطر گفتن آن دیروز به صحنه آمده بود، چارهجویی برای انفعال و ریزش نیروهایش بود. خامنهای در سخنرانی دیروز بیش از 10بار کلمات یأس و ناامیدی را تکرار کرد؛ اینکه به هیچوجه نباید ناامید و مأیوس بشوید! اینکه با یأس و ناامیدی نمیشود پیروز شد و...
البته یک نکتة دیگری که در صحبتهای خامنهای برجسته بود، ابراز رضایت از انتخابات بود و اینکه دشمنان ناامید شدند و... آیا به واقع علت اصلی به صحنه آمدن خامنهای این نبوده که قدرتنمایی کند و همانطور که در قسمتی از صحبتهایش گفت از اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی دم بزند؟
واقعیت این است که این دم زدن از پیروزی و اقتدار و نفوذ در واقع به زبان معکوس، آن روی سکة یأس و ناامیدی نیروهایش میباشد. آنجا که خامنهای از اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی صحبت کرد، در واقع میخواست با خرمردرندی از حرف مقامهای کشورهای منطقه را که میگویند رژیم نفوذ مخرب و تروریستی در سایر کشورهای منطقه دارد، بل بگیرد و آن را خرج نیروهای وارفته خودش بکند، کمااین که بعد از اشاره و یادآوری نفوذ و اقتدار میگوید، آ یا این دستاورد کمی است. جالب است که جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه یقة رژیم را گرفتهاند و میگویند پاسداران و نیروهای شبهنظامی خود را از خاک کشورهای منطقه بیرون ببر و باید از رژیم در این کشورها خلع ید شود و در این وضعیت خامنهای رو به نیروهایش کرده و میگوید آیا این نشانه نفوذ و قدرت نیست؟! و این حرفها را در همان روزی میزند که سنای آمریکا تحریمهای جدیدی را علیه رژیم تصویب کرده است.
از طرف دیگر او خطاب به نیروهایش میگوید «فایده ندارد»، «نمیتوانید» و «کاری از دستتان بر نمیآید» القای دشمن است و برخی در داخل، همان ذهنیتی را که دشمن میخواهد به جامعه القا کند، تکرار میکنند. و یا در جای دیگری از صحبتهایش گفت: همیشه باید به سبب انقلاب اسلامی (یعنی نظام) احساس سرافرازی بکنید، کاملاً روشن است که نیروهایش در جامعه و در برخورد با مردم، احساس خفت و سرشکستگی میکنند بالاخص نیروهای باند خودش که مأیوس و ناامید شدهاند. بنابراین اگر روی یک نکته از حرفهای خامنهای بهعنوان حرف اصلی دست گذاشته شود، همین موضوع است.
حالا لازم است روشن شود که این ناامیدی و یأسی که نگرانی اصلی خامنهای است، ناشی از چیست؟
واقعیت این است که خود خامنهای در صحبتهایش به کرات از شکست مقطعی که باعث ناامیدی نیروهایش شده صحبت کرد، مشخص است که منظورش شکستش در انتخابات و مهندسی انتخابات است. اما یأس و ناامیدی فراتر و عمیقتر از این است. در جریان این نمایش انتخابات و بر اثر فضاحتهایی که باندها از همدیگر رو کردند، نیروهای پایین رژیم عمیقاً دچار سرخوردگی شدهاند و خامنهای ضمن همراهی با آنها، سعی میکند نارضایتی آنها را به سمت باند روحانی براند و آنها را به مطالبه از او وادارد، مثلاً در جایی میگوید: «در خصوص آرمانها و ارزشها، مطالبه جدی داشته باشید و ضمن آن که بر روی کجیها و کاستیها علامت سؤال میگذارید، از شکستهای مقطعی به هیچوجه ناامید و مأیوس نشوید». معلوم است که سرخوردگی و ناامیدی خیلی عمیقتر از شکست در انتخابات، راه به آرمانها و ارزشها برده است. مثلاً فساد و تباهی از صدر تا ذیل رژیم در جریان انتخابات، منفوریت اجتماعی رژیم که نیروهای پایین رژیم با آن مواجه میشوند، طرد و انزوای منطقهیی و بینالمللی رژیم که خواه ناخواه نیروهای رژیم را هم تحت تأثیر قرار میدهد و خامنهای در صحبتهای دیروز سعی میکرد آثار این وضعیت و شرایط را بر روی نیروهای رژیم خنثی کند.
البته کاملاً روشن است که با حرف تنها نمیشود جلوی ریزش نیروها را گرفت؛ اما خامنهای در اظهارات خود یک رهنمود مشخص به آنها داد: آتش به اختیار!
و این عبارت را چند بار تکرار کرد و از جمله گفت شما افسران جنگ نرم هستید و باید با شناخت وظیفه خود، بهصورت آتش به اختیار، تصمیمگیری و اقدام کنید. و آماج این آتش هم باند رقیب است کما اینکه میگوید: «آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید».
در این حرف و این دستور چند معنا نهفته است؛ اولاً بنا به تعریف خود خامنهای این آتش به اختیار مربوط به شرایط به هم ریختهای است که رابطه با فرماندهی قطع شده یا قرارگاه عیب و علتی پیدا کرده است. ثانیاً یک اعلان جنگ است به باند رقیب و آتش جنگ قدرت را بیش از پیش شعلهورتر میکند و آثار و نتایج آن طبعاً باز خودش منجر به ریزشهای بیشتر میشود و باعث تضعیف و از هم گسیختگی باز هم بیشتر رژیم میشود و این چرخه معیوبی است که رژیم در آن گرفتار شده است.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر