مراسم سالمرگ دجال در سر قبر خمینی و اظهارات علی خامنهای بهعنوان تنها سخنران این مراسم، هم نمایشی بود از ورشکستگی همه جانبه رژیم و رسوایی و پوسیدگی میراث شومی که خمینی ضدبشر برای دم و دنبالچههای خود بهجا گذاشته.
در مراسم امسال برخلاف سالهای گذشته نه حسن روحانی و نه حسن خمینی به بهانه گرمای هوا سخنرانی نکردند، در حالی که خود خامنهای بیش از یک ساعت رودهدرازی کرد. اما علت اصلی چندان بر کسی پوشیده نیست که در یک کلمه عبارت است از رسوخ زهر شقه در پیکره رژیم. لابد میترسیدند که اگر روحانی و حسن خمینی سخنرانی کنند، شعارهای «مرگ بر...» و نزاع و درگیری بین دار و دستههای متخاصم سرسپاران ولایت چنان بالا بگیرد که نتوانند آن را کنترل کنند.
خامنهای در سخنرانی خود درباره مسائل و موضوعات مختلفی صحبت کرد، اما او معمولاً در سخنرانیهای خود یک حرف اصلی دارد و بقیة حرفها نسبت بهآن فرعی و حاشیهیی محسوب میشوند، هدف اصلی و حرف اصلی خامنهای در سخنرانی در سر قبر دجال، توجیه اعدامهای جمعی دهة60 بهخصوص قتلعام67 و همچنین شکست سنگینش در نمایش انتخابات بود.
خامنهای در نمایش انتخابات، رئیسی را کاندیدا کرد و بهطور همه جانبه و آشکاری او را مورد حمایت قرار داد، اما کار جنبش دادخواهی در افشای این جلاد و موج خشم و تنفری که در جامعه برانگیخت کار را به آنجا رساند که روحانی ترغیب شد برای بهرهبرداری شیادانه از این فضا، بهمیدان بیاید و آن جمله معروف را بگوید: «مردم ایران اعلام میکنند آنهایی که در طول 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند». (1)
بزرگی و ابعاد هولناک جنایت در قتلعام 67 (2) از یک طرف و عظمت حماسه 30هزار زندانی سیاسی و پایداری و فدای بیکران این سرفرازترین قهرمانان سربهدار تاریخ ایران که خونشان با اعلام جنبش دادخواهی جوششی تازه یافته، از طرف دیگر، چنان موج بلندی در جامعه ایران برانگیخت که دامنه آن رژیم ولایت فقیه را تا رأس آن درنوردید و به سوزانترین موضوع در نمایش انتخابات رژیم تبدیل شد و چنان ولوله بیمانندی در درون رژیم ایجاد کرد که خامنهای راهی جز این نداشت به صحنه بیاید و با بهکار گرفتن نهایت دجالگری و وقاحت مافوق تصور، تلاش کند موضوع را رفع و رجوع نماید و رژیمش را در برابر این موج بلند و کوبنده آببندی کند.
خامنهای برای آن که موضوع را کم اهمیت جلوه دهد، در ابتدای صحبتش، آن را «نکتهیی بین الهلالین» (داخل پرانتز) توصیف کرد و با شارلاتانبازی آخوندی هیچ اشاره مستقیمی به قتلعام 67 نکرد و در سراسر سخنانش هم کلمه اعدام را بهزبان نیاورد و گفت: «من توصیه میکنم و کسانی که اهل فکرند اهل تأملاند راجع به دهة60 قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود دهة60 ملت ایران مظلوم واقع شد تروریستها و مجاهدین و پشتیبانهای آنها و قدرتهایی که آنها را بهوجود آورده بودند و دائماً در آنها میدمیدند، اینها با ملت ایران جفا کردند. بدی کردند. ملت ایران در موضع دفاع قرار گرفت».
مقصود خامنهای از ملت ایران، رژیم ضدبشری آخوندی است و دهة60 نیز، دهه اعدام زندانیان سیاسی در دستههای 200-300نفری، دهه قتلعام 30هزار زندانی سیاسی، دهه کشیدن خون زندانیان سیاسی، اعدام زنان باردار، دختران 13ساله و مادران 70ساله است.
اما نکتة مهم در این اظهارات دجالگرانه و بهغایت وقیحانه و شریرانه، اعتراف زبونانه خلیفة ارتجاع است به بر باد رفتن تبلیغات و دجالگریهای ۴دهه این نظام اهریمنی که بیوقفه کوشیده رشیدترین فرزندان قهرمان مردم ایران را تروریست و رژیم ضدبشری را مظلوم و قربانی قلمداد کند؛ اما اکنون این جامعه ایران و بهخصوص جوانان این میهن است که آن سربداران قهرمان را شهید میدانند و جلادانشان را لعن و نفرین میکنند.
کلمه «جلاد» به تصادف بر زبان خلیفه ارتجاع جاری نشده؛ این واژهیی است که مقاومت ایران در کارزار تحریم انتخابات قلابی، با شعار «نه جلاد، نه شیاد، رأی من سرنگونی است» سراسری کرد و با آن، هم بساط نمایش انتخابات را بههم ریخت و هم کاندیدای ولیفقیه، آخوند رئیسی جلاد قتلعام را به کارت سوختهیی تبدیل کرد.
از این رو خامنهای در سخنرانی خود جوانان را مخاطب اصلی خود دانسته و سوز و گداز کرد: «... ذهن جوانها آماج تحریف تحریف کنندگان است امروز بیشتر روی ذهن جوانهای ما میخواهند کار کنند نگذارند نسل جوان گسترده این کشور با بسیاری از حقایق آشنا بشوند».
این اعتراف واضحی به شکست تلاشها و ترفندهای مداوم رژیم برای بیخبر نگهداشتن جوانان از واقعیت نبرد بیامان مجاهدین و مقاومت ایران، بر سر آزادی، با جباران عمامهدار حاکم بر میهن است.
خامنهای در این سخنرانی میخواست از اعدامها و از رئیسی جلاد دفاع کند، اما از آنجا که خودش خوب میداند این جنایت با هیچ منطقی و در هیچ دستگاه انسانی قابل دفاع نیست. نمیتوانست نه به قتلعام اشاره کند و نه حتی یک بار کلمه اعدام را بهزبان بیاورد، ناچار به ایما و اشاره زبونانه پناه برده بود. این خود اعتراف آشکار به جنایت است؛ کمااینکه بعد از انتشار فایل صوتی منتظری هم خامنهای بهصحنه آمد، اما بدون اشاره به موضوع قتلعام گفت که عدهیی در داخل میخواهند مجاهدین را تطهیر کنند.
اکنون سؤال این است که اگر خامنهای این قدر از نزدیک شدن به کلمه اعدام و قتلعام وحشت دارد، چرا اصلاً این قضیه را مطرح کرد؟ آیا برایش بهتر نبود که باز هم به سکوتش ادامه دهد؟
این تناقض گریبانگیر خامنهای که از یک سو نیاز بسیار دارد داغ ننگ جلاد67 را از پیشانی گماشتهاش رئیسی بزداید و از سوی دیگر تلاش میکند اعدامها و قتلعام را درست و شرعی و قانونی وانمود کند، درخشانترین نشانه پیروزی جنبش دادخواهی است.
تناقضی را که خامنهای سعی میکند با ایما و اشاره از چنبرة آن بگریزد، برخی مهرهها و رسانههای او، از جمله گماشته فرومایهاش حداد عادل به وضوح بیان میکند: «آقای رئیسی به هیچکس حکم اعدام نداده و اگر برای منافقین این حکم صادر شده، نباید آن را منفی قلمداد کرد. بر فرض اینکه کسی قاضی بود، حکم قتل چه کسی را صادر کرد؟ مگر غیراین است که شما در زیر پوست مردم قصه منافقین را مطرح کردید؟ آیا نباید ملت از همه کسانی که شر اینها را از سر مردم کم کردند ممنون باشند؟» (خبرگزاری حکومتی ایسنا ـ 11خرداد 96)
خامنهای که امروز در توجیه قتلعام67 این چنین عاجز و ترسان است، همان کسی است که به فاصله کوتاهی از قتلعام 67، با وقاحت و خیرهسری در نمایش جمعه تهران از آن دفاع کرد و گفت: «بله اعدام کردیم! ما بر سر امنیت نظام شوخی نداریم! مگر قرار بود نقل و نبات برایشان ببریم» ؟!
فاصله خیرهسری آن روز تا زبونی و ضد و نقیضگویی امروز، شاخص پیروزمندی مقاومت ایران و جنبش دادخواهی و شکست و عقبنشینی ولایت برآمده از قتلعام است.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ میتینگ تبلیغاتی روحانی در همدان ـ 18 اردیبهشت 96
2 ـ شش سازمان دارای رتبه مشورتی مللمتحد در اسفند 95 طی بیانیهیی قتلعام67 را «از بزرگترین موج اعدامهای سیاسی در جهان پس از جنگ جهانی دوم» توصیف کرده و خواستار پیگرد قضایی دستاندرکاران و جلادان آن توسط دادگاه بینالمللی شدند.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر