حتماً از تیتر مبهم بالا کمی در فکر فرو رفتید و حس کنجکاویتان برانگیخته شد. اما موضوع چیست؟
این روزها که نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم آخوندی نزدیک میشود، خوب است ببینیم نظر خمینی دجال که بنیانگذار همین نظام قرونوسطایی بود، در مورد حقوق زنان در انتخابات و شرکت زنان در سرنوشت سیاسی کشور و خلاصه در مورد حق رأی زنان چیست؟
واقعیت این است که وقتی خمینی دجال شنید که به زنان حق رأی داده شده است، از فرط غیض و کین حیوانی نسبت به زنان، نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام کرد. گوش کنید:
«… در مهر ماه 1341 وقتی لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی به تصویب رسید… در این مصوبه به زنان حق رأی داده شده بود. امام خمینی که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود، مبارزهی خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان… از علمای تراز اول قم دعوت کرد تا دربارهی این لایحه به مشورت و تصمیمگیری بپردازند. در پایان جلسه، تصمیم گرفته شد طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما با لایحه اعلام و خواهان لغو آن شوند». (پایگاه اطلاعرسانی حوزه- مجلهی پیام زن، خرداد 1392 شماره 255)
خمینی، روز 17مهر41، درست فردای اعلام خبر تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در تلگرامی به شاه نوشت:
«حضور مبارک اعلیحضرت همایونی،
پس از اهدای تحیت و دعا، بهطوری که در روزنامهها منتشر است، دولت… به زنها حق رأی داده است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید… از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. الداعی: روحاللّه الموسوی».
پس اصل و اساس مخالفت خمینی با شاه نه بهخاطر فقر و بیعدالتی و نه بهخاطر سرکوب و اختناق و نبودن آزادی، بلکه فقط و فقط بهخاطر این بود که چرا به زنان حق رأی داده شده است. اما شاه چهکار کرد:
«شاه در تلگرافی این تغییرات را غیرمهم دانست. درگیری لفظی میان حکومت و علمای قم از همین نقطه اوج گرفت». (همان منبع)
خوب شد معنی درگیری لفظی و اوج آن را هم فهمیدیم. آخر آن عبارات ”ملوکانه“ و ”همایونی“ و ”دعاگوی اعلیحضرت“، در ادبیات آخوندها «اوج درگیری لفظی» معنی میدهد.
سرانجام با تصویب این لایحه، خمینی نیز با صدور اعلامیهیی، نوروز سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد:
«این جانب عید نوروز را بهعنوان عزا و تسلیت به امام عصر جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم.
مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند». (صحیفه نور، جلد اول، ویرایش دوم 1370، چاپ دوم، ص 37)
حالا مخالفت خمینی با لایحه حق رأی زنان بهخاطر چه بود؟ مگر چه اشکالی داشت که زنان رأی بدهند و چه ایرادی داشت که انتخاب شوند؟! پس با حیرت گوش کنید:
«این لایحه برای بردن دختران هیجده ساله به اجباری و مراکز فحشا است و هدف اصلی برای تضعیف اسلام و روحانیت میباشد». (صحیفه نور، جلد اول، ص37)
«ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم». (صحیفه امام، ج1، ص80)
یعنی دارد میگوید اگر زنان میهن بروند به کسی رأی بدهند و یا اگر رأی بیاورند و انتخاب شوند، آنوقت روحانیت تضعیف میشود و آنگاه …
اللهواکبر. پناه بر خدا از این همه رذالت و پستی و تعفن آخوندی.
خب، این از اندیشه و مایه و محتوای بنیانگذار نظام زنستیز ولایتفقیه. اما همین بنیانگذار دجال وقتی خرش از پل « انقلاب ضدسلطنتی» گذشت، گفت:
«زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن». (صحیفه امام، ج1، ص80)
«در ایران، خانمها همان طوری که مردها فعالیت میکنند برای انتخابات، خانمها هم باید برای انتخابات فعالیت بکنند». (همان منبع)
حالا به نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم ملاها نزدیک میشویم. همان نظامی که بنیانگذارش آن بود که دیدید. همان نظامی که ولیفقیه و همة کاندیداهای ریاستجمهوری سنگ سیاه او را به سینه میزنند و در این کار از همدیگر سبقت میگیرند. پس:
بشنوید از واقعیت اساسی در مورد زنان قهرمان میهنمان. همانها که نیروی اصلی سرنگونی این نظام پلید هستند:
رأی آنها «سرنگونی»
عزای عمومی آخوندها و همة سرکردگان نظام ولایت را بهدنبال خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر