نگاهی به نخستین رأیگیری و انتخابات در حاکمیت خمینی
در شمارههای قبل ضمن بررسی نقش شورای نگهبان و محتوای نمایشهای انتخابات دیدیم که انتخابات در نظام ولایت فقیه بازی و شعبدهیی برای تقسیم نوبهای قدرت و ثروت بین باندهای رژیم است. اگر جنگ و دعوایی هم در نطقهای انتخاباتی دیده میشود، جنگ بر سر کسب همان ثروت و قدرت، خارج از نوبت؛ البته زیر عبا و ردای ولایت فقیه است.
در عمل هم دیدیم قانوننویس و قانونشناس و قانونگذار همان ولی است که خود را قیم 80میلیون صغیر و طفل میداند و رأی و نظرشان را به پشیزی نمیخرد. کاندیداها میآیند تا در همان مسیر ـ صدور تروریسم و بنیادگرایی و سرکوب و اختناق و... – با شاخص حفظ نظام، بار چند سال خود و خانواده و گروهشان را ببندند. حال اگر در همین مسیر مزدور منتخب ـ برنده نمایش ـ بخواهد با همان حریمها و مرزسرخها راه دیگری باز کند، یعنی در همان مسیر صدور پول و سرمایه و ترور به خارج و سرکوب و اختناق در داخل و... روشهای دیگری را انتخاب کنند و برخلاف میل و سلیقة ولیفقیه کار کند در نوبت بعد حذف خواهد شد.
حالا سؤال این است که این دیکتاتوری عریان و نمایش مبتذل انتخابات از چه زمان آغاز شد. مگر میشود روز روشن همه را قلع و قمع کرد و مشتی جنایتکار را نماینده مردم نامید؟ این پاشنه از چه زمان بر این محور چرخید؟ مگر مردم برای نجات از استبداد و رسیدن به انتخابات آزاد قیام نکردند؟ از چه زمان آغاز شد؟
برای پاسخ به این سؤال و بسیاری از ابهامات در مورد نمایش انتخابات در نظام ولایت خوب است مروری بر نخستین نمایش و انتخابات در نظام آخوندی داشته باشیم.
از اول فروردین تا پایان اسفند 1358، شاهد پنج سری نمایش انتخابات در سطح کشور بودیم:
یکم: رفراندم انتخابات نوع حاکمیت در 12فروردین 1358
دوم: انتخابات، برای تشکیل مجلس بررسی نهاییِ قانون اساسی که خمینی اسم آن را مجلس خبرگان گذاشت. 12مرداد 58.
سوم: رفراندوم برای تصویب قانون اساسی ولایتفقیه.
چهارم: انتخابات اولین رئیس جمهور ِ نظام ِجدید.
پنجم: انتخابات برای تعیین نمایندگان اولین مجلس شورای ملی در نظام ِ جمهوری ِ جدید التاسیس.
یکم: رفراندم انتخابات نوع حاکمیت در 12فروردین 1358
این رفراندوم که نخستین شلاق بر شعور و اندیشه انسانهای فداکاری بود که با شور و عشق آزادی به خیابانها ریختند و نظام ستمشاهی را سرنگون کردند، یک گزینه بیشتر نداشت. جمهوری اسلامی آری یا نه؟ پاسخ ”نه“ در نگاه و تبلیغات آخوندی بهمعنای به بازگشت به طاغوت و نظام سلطنت بود. بازگشت به سلطنتی که یکماه قبل، توسط مردم سرنگون شده بود. شاهش به مصر پناهنده شده بود و هیچ موضوعیتی نداشت. هدف فقط کوبیدن میخ اسلام فقاهتی با عنوان جمهوری اسلامی ایران بود.
سازمان مجاهدین خلق ایران در 27اسفند 57، یعنی قبل از برگزاری اولین انتخابات و رفراندوم «جمهوری اسلامی» با صراحت اعلام کرد:
«ابتدا محتوای جمهوری اسلامی مشخص گردد و سپس به رأیگیری گذاشته شود»
البته امروز میدانیم که آن روز قرار نبود محتوای جمهوری اسلامی یعنی رابطه قیم و صغار و (به تعبیر برخی از پاسداران ولایت) رابطه چوپان با گوسفندانش برملا شود. در هر حال این نمایش با فریب و سوءاستفاده از اعتماد و عواطف پاک مردم برگزار شد و راه برای دور زدن مجلس مؤسسان و تشکیل مجلس خبرگان... باز شد.
دوم: انتخابات برای تشکیل مجلس بررسی نهاییِ قانون اساسی که خمینی اسم آن را مجلس خبرگان گذاشت. (12مرداد 58)
این همان مجلسی است که با نقضِ عهد خمینی، به جای مجلسِ مؤسسان، سرهمبندی شد و در شمارههای قبل دیدیم که خمینی بهرغم همه وعدهها و ادعاهایش در مورد ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، بعد از به قدرت رسیدن آن را مجلس شیاطین نامید و گفت نمیشود 300-200نفر از اقشار مختلف مردم را برای تدوین و بررسی قانون اساسی بیاوریم و...
پدر طالقانی ـ در همان روزهای اول و قبل از انتخابات مجلس مؤسسان ـ که میدانست خمینی نقشهها دارد و قرار نیست مردم وارد صحنه شوند با صدای بلند گفت:
«اگر از 3ماه قبل تشکیل شوراها شروع میشد، مسأله قانون اساسی و مجلس مؤسسان (به هر صورتی که باشد) میتوانست از همین شوراها برگزیده شود. افراد و توده مردم، که ناشناخته ماندهاند، استعدادهایشان را نشان بدهند. چهبسا مردمی که عقلشان، فکرشان، تدبیرشان و صداقتشان از اینهایی که در رأس بعضی کارها هستند خیلی بیشتر است، ولی شناخته نشدهاند... مسلمانها! هرکس که صدای مرا در داخل و خارج کشور میشنود! راه اصلاح و حرکت و تکامل انقلاب یک کشور منحصر به همین است». (1)
در همین ایام (تابستان 1358) مسعود رجوی ضمن اشاره به ضرورت تدوین قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان و منتخبان مردم در اهمیت و ضرورت قانون اساسی که نقش مبنایی در ساختار سیاسی و اجتماعی خواهد داشت گفت:
«قانون اساسی یا قوانین اساسی، کل نظم زندگی ما را، چارچوبش را، اساسش را تعیین میکند و بقیه مسائل بهدنبال آن میآید... برای اینکه بعد از آن مجلسی که قانون اساسی را تصویب میکند، مجلس بعدی، فقط در آن کادر میتوانند قوانین را تصویب کنند. والا قانونشان خودبهخود، باطل است، بیاثر است. مگر اینکه بیایند قانون اساسی را باز عوض کنند. لذا در یک کلمه، قانون اساسی، شکل و محتوای نظام را و سیستم را تعیین میکند. مثلاً شکل نظام قبلی ما، شکل شاهنشاهی بود. اینجا فعلاً جمهوری است. خوب ما پیشنهاد میکنیم که این شکل شورایی باشد، یعنی شکل اداره امور با شورا باشد». (2)
پدر طالقانی که تا این تاریخ دریافته بود خمینی مسیر خطرناک استبداد زیر پرده دین را پیش گرفته است در آخرین خطبه خود قبل از درگذشتش، روز 17 شهریور 58 در بهشتزهرا خطاب به سرمداران رژیم گفت:
«... بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردم هستند که کشته دادند. اینهایی که این جا خوابیدهاند از همین تودههای جنوب شهر بودند... استبداد زیر پرده دین را کنار بگذارید و بیایید با مردم، با دردمندها، بامحرومها، همصدا باشیم».
اما نتیجه روشن بود زیرا هدف، تشکیل مجلسی از برگزیدگان و «خبرگان» خمینی برای قانونی کردن ولایت فقیه در قانون اساسی و سلب حقوق و حاکمیت مردم بود.
سوم: رفراندوم برای تصویب قانون اساسی ولایتفقیه.
این دستپخت همان خبرگانی است که خمینی برگزید تا بتواند با آن اصل شوم ولایت فقیه را قانونی کند. در این قانون «ولایت فقیه» نقش پایه و محوری دارد.
قانون اساسی جدید، قانونی بود که ملت را صغیر توصیف میکرد و تحت قیمومت ِ آخوندی به نام ولیفقیه قرار میداد و رأی دادن به آن یعنی پذیرفتن حق حاکمیت فقیه (اصل 110) و رد کردن حاکمیت مردم.
مجاهدین همان زمان بارها اعلام کردند و گفتند چه کسی گفته ولایت فقیه؟! اسلام و قرآن که بیش از همه و قبل از همه از حاکمیت مردم و ارزشهای مردمی و دفاع میکند...
نتیجه اینکه مجاهدین تندادن به این قانون اساسی را خارج شدن از حاکمیت مردم و سرسپاری به حکومت ولایت دانستند و آن را تحریم کردند. اما باز هم قبل از تحریم اتمامحجت کردند که اگر چند ماده با مضمون و محتوای پذیرش حق حاکمیت مردم اضافه شود تحریم نمیکنیم:
«یک روز قبل از پایان کار خبرگان ارتجاع در سال 58 مجاهدین در روز 23آبان در یک تلگرام فوری با خبرگان ارتجاع اتمامحجت کردند و با مشخص کردن مواردی که باید وارد قانون اساسی شود، نوشتند: ... چنانچه این موارد در نص قانون مراعات نگردد از دادن رأی مثبت به آن معذور هستند». (3)
چهارم: انتخابات اولین رئیس جمهور ِ نظام ِجدید.
در انتخابات ریاستجمهوری سال 58، مجاهدین خلق ایران، آقای مسعود رجوی را کاندیدای ریاستجمهوری کردند. قبل از کاندیداتوری آقای رجوی، خمینی به صراحت گفته بود من در انتخابات دخالت نخواهم کرد.
مراحل ثبتنام و نام نویسی بهصورت قانونی در وزارت کشور انجام شد و شخص رفسنجانی، گفت کار شما قانونی است. مسعود رجوی برنامهاش را در 12 ماده تنظیم و در سراسر کشور منتشر کرد. شور و اشتیاق خاصی از کاندیدای نسل انقلاب و برنامه 12مادهیی کاندیدای مجاهدین میان جوانان و زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی و... در تهران و سایر شهرستانها جریان داشت؛ در صدر برنامه 12 مادهیی آقای رجوی برای ریاستجمهوری «تشکیل شوراهای مردم برای اداره امور مختلف سیاسی و اقتصادی (اعم از بخشهای تولیدی، توزیعی و سایر مؤسسات دولتی و خصوصی) کشورمان، بهمنظور تأمین حکومت مردم در مردم»، قرار داشت. همه نیروهای ترقیخواه از کاندیداتوری آقای رجوی حمایت کردند.
اما دو هفته بعد، وقتی خمینی استقبال گسترده ملیتها، اقلیتها، جوانان و زنان از مجاهدین را دید، با یک فتوا، مسعود رجوی را از کاندیداتوری کنار گذاشت.
روزنامه لوموند در دیماه 58 نوشت: «بنا بر تخمینهای مختلف اگر خمینی کاندیداتوری رجوی را وتو نکرده بود، آقای رجوی میلیونها رأی به دست میآورد. وی از حمایت اقلیتهای مذهبی که از حقوق آنها حمایت میکرد، بخش قابل توجهی از آرای زنانی که بهدنبال رهایی بودند و جوانانی که آخوندهای مرتجع را رد میکردند، برخوردار بود». (4)
بر خلاف تصور و انتظار همگان، مجاهدین باز هم سکوت کردند و برای حفظ آخرین قطرهها و سنگر آزادی چیزی نگفتند. در نتیجه مسعود رجوی بلادرنگ اعلام کنارهگیری کرد اما متقابلاً از خمینی خواست فتوایی هم علیه چماقداری بدهد!
فتوایی که هرگز صادر نشد و البته باز هم چوب بود و چماق و شکنجه جوانان و هوادارانی که از کاندیدای مورد نظرشان حمایت میکردند.
روز دهم بهمن 58 آقای رجوی در میتینگ بزرگی که در دانشگاه تهران برگزار شد ضمن تبریک به رئیسجمهور جدید از استمرار حملات چماقداران علیه جوانان و یارانشان و قتل هواداران مجاهدین در خیابانها شکایت کرده و فریاد برآورد که:
«پس کجائین ای مسلمونها؟ مگر نمیبینین چه به روز ما و هوادارانمون و خانوادههامون میارن؟ مگر دائماً تکرار نمیکردید از قول رسول خدا 'من سمع رجلا ینادی یا لاالمسلمین فلن یجبه فلیس بمسلم' در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمونها رو به کمک بطلبه و اجابت نکنند مسلمون نیستند. یا لاالمسلمین پس کجائین؟ چرا صداتون در نمیاد؟ الله اکبر مگر نمیبینین که چطور طرفداران ما رو سر میبرند در نظام جمهوری اسلامی. پس چرا سکوت پیشه کردین؟ مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارین؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت.» (5)
پنجم: انتخابات برای تعیین نمایندگان اولین مجلس شورای ملی
انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی، پس از انقلاب ۵۷، در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، اولین جلسه مجلس اول بدون حضور نمایندگان واقعی مردم برگزار گردید.
مجاهدین خلق بهرغم فریبکاری و خیانت خمینی در انتخابات ریاست جمهوری، در این انتخابات بهطور فعال و گسترده شرکت کردند و با تنظیم لیستی از اعضای سازمان مجاهدین و نیروهای ملی، کاندیداهای انقلابی و ترقیخواه را معرفی کردند:
غلامرضا آذرش گرگانی، عباس آگاه، مهدی ابریشمچی، محمد احمدی، علیمحمد تشید، حسن توانایانفرد، یزدان حاج حمزه، عباس داوری، اشرف ربیعی، مسعود رجوی، فاطمه رضایی، محمد سیدی کاشانی، معصومه شادمانی، محمد مدیر شانهچی، مریم طالقانی، عذرا علوی طالقانی، مریم قجر عضدانلو، علی گلزاده غفوری، عبدالکریم لاهیجی، مجید معینی، محمد ملکی، علیرضا جعفری منصوری، منوچهر هزارخانی و...
در اخبار سراسری 2000 شب 25 و 26اسفند نام مسعود رجوی در صدر لیست کاندیداهای تهران بود اما بعد از دو روز با فرمان خمینی و سران حزب جمهوری اسلامی، مهندسی آرا – به شیوه امروزی- آغاز شد و نام رجوی و سایر کاندیداهای مجاهدین از بالا به قعر جدول سقوط کرد. در نتیجه مسعود رجوی با ۵۳۰ هزار رأی به دور دوم راه یافت. ۲۹ کاندیدای مجاهدین خلق در شهرستانها هم به دور دوم رسیدند.
در همان ایام، بهرغم تقلبات گسترده و مهندسی آراء، وزارت کشور رژیم اعلام کرد که مجاهدین 25 درصد کل آرا را در ایران به دست آوردند، اما رژیم نگذاشت حتی یک نفر از مجاهدین به مجلس راه یابد. همه برندگان را به دور دوم کشیده و با مهندسی در دور دوم حذف کردند. حتی دو کاندیدای شهربابک و مسجدسلیمان را که به علت اختلاف بالای آرا و پشتیبانی مردم منطقه نتوانستند حذف کنند و برنده اعلام شدند در مرحله رد صلاحیت، حذف کردند و به مجلس راه نیافتند.
اصلا طرح دو مرحلهای کردن طرح آخوند بهشتی بود که نگذارند افرادی غیر از خودشان وارد مجلس شود. بنابراین کاملاً روشن است که در نخستین سری از انتخابات در روزها و ماههای اول بعد از سقوط شاه هم شاهد شعبده و نمایشهایی بودیم که تماماً آغشته و در آمیخته با شیادی و تقلب بود.
برای فهم بیشتر شلاق نمایش انتخابات بر شعور و اندیشه خوب است نگاهی به سرنوشت کاندیداهایی که مخالف حاکمیت ولایت فقیه بودند داشته باشیم و ببینیم سرنوشت کاندیداهای مجاهدین در روزهای نخست بعد از پیروزی انقلاب چه شد؟ همان کسانی که مردم با شور و عشق و اشتیاق انتخابشان کردند اما در مهندسی آرا حذف شدند و هرگز به مجلس راه نیافتند.
این افراد از فردای انتخابات مورد حملات باندهای چماقدار و جوخههای ترور سربازان ولایت قرار گرفتند و بعد از مدتی به دست عوامل مزدور در خانه و خیابان و میدان به خاک افتادند.
به این اسامی توجه کنید. همه شهید شدند:
حسین ایمانی. کاندید جاجرم / ابوالحسن تقی آبادی. نیشابور / جواد زنجیره فروش. تبریز / محمد حسین جنتی. اصفهان / عالیة بازرگان. مشهد / فرج الله ارغوانی. زنجان / محمدعلی جباری. قزوین / فتانه زارعی. گچساران / علی اصغر محکمی. کنگاور / معصومه افشار. خرمشهر / محمدرضا اشراقی. قم / علی وشاق. نطنز / غلامرضا خاکسار. قصر شیرین / عبدالنبی معظمی. جهرم / منصور امیر کافی. شهربابک / حسن جعفرزاده مرندی. خوی / احمد رضا شادبختی. اراک / حمید خادمی. گلپایگان / فضلالله تدین چارسوقی. اصفهان / حسین مشارزاده. کرمان / موسی خیابانی. تبریز / اشرف رجوی. تهران / منصور بازرگان / محمد منصوری. تربت حیدریه / محمد ملک مرزبان. نو شهر / نجف بنی مهدی. شهرکرد / نصرالله مظهری. کرمانشاه / حسن بوشی. ابهر / ابوالفضل دلنواز. اسلامآباد غرب / رحیم آقاپورِ بناب. بناب / سید علی گنجی. اقلید فارس / محمود غلامیان. درگز / محمد باقر بیگدلی. اهواز / مهدی ابویی راد. مازندران / عباس آگاه اسماعیلزاده. تهران / عبدالمهدی اکبری. محلات / علی خوراشادی. بیرجند / حسین مدنی کاشانی. کاشان / سعید منبری. تفرش / مهندس محمدعلی متقی. مدیرکل ذوب آهن اصفهان. لنجان / سید ناصر موسوی. اردبیل / غلامرضا نهایی. بهبهان / عزیز نجفی زارعی. اردبیل / زهره هادیان جهرمی. تبریز / علیرضا کرمعلی. نهاوند / حسین جلیلی پروانه. گناباد / سیف الله کاظمیان. شهرستان نور / محمد حسین پیشبین. خمین / خلیل عزیزثالث. ارومیه / حسین بارانی. بوشهر / سیدمحمد مصباح. یزد / عباس سندی. اردبیل / جعفر صمدی تکالو. ارومیه / حمیدرضا رابونیک. بجنورد / حبیبالله مبشری. نیریز / محمدرضا نرجسی جزی. اصفهان / مصطفی نیک کار. تنکابن / محمد نوروزی. ساوه / بختیار نورزاده. آستارا / محمدعلیپور مسأله گو. رشت / علی اصغر رفیعی فر. مرند / سید ابراهیم سادات محسنیان. صومعه سرا / کریم صالح شوشتری. اهواز / علاءالدین عترتی کوشالی. لاهیجان / ابوذر ورداسبی. قائمشهر / جلیل سوادی نژاد. آبادان / فاطمه زارعی. شیراز / محمد یحیوی آزاد. سراب / ناصر والی. دماوند / مهدی زارع زاده. شهسوار / ابوالفضل فاضل کبیر. گرگان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-کتاب خطبههای طالقانی
2-کتاب حکومت علی و قانون اساسی دولت اسلام مرداد 1358، سخنرانی مسعود رجوی در شبهای ماه رمضان
3- مسعود رجوی ـ کتاب استراتژی قیام ص395
4- کتاب شاهدان ص96
5-آینده انقلاب. 10/11 /58. دانشگاه تهران.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر