با به صحنه آمدن آخوند رئیسی و اعلام رسمی کاندیدا شدن برای انتخابات ریاستجمهوری رژیم، همچنان که پیشبینی میشد، موضوع قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 به موضوع روز تبدیل شده است. چرا که آخوند رئیسی از عناصر هیأت مرگ در آن قتلعام بوده و این موضوع نگرانی رژیم را بیش از پیش برانگیخته است.
اما با توجه به اینکه 55 عضو خبرگان ارتجاع، خواستار کاندیدا شدن رئیسی شدند، پس از اینکه با کاندیدا شدن آخوند رئیسی موضوع قتلعام 67 زنده و به موضوع روز تبدیل شود، نگران هستند؟
واقعیت این است که این یک تناقض است اما اصلاً این طور نیست که آنها نمیدانستند که با آمدن رئیسی موضوع 67 اوج میگیرد. اما چرا بهرغم این تناقض به این مسأله تن میدهند. دلیل آن در یک جمله بنبست است، بنبستی که ناشی از تشتت در تمامیت رژیم بهطور عام و در باند خامنهای بهطور خاص است.
باند خامنهای تجربه سال 92 را داشتند که بهخاطر همین تشتت، نتوانستند یک کاندیدای واحد معرفی کنند و در چهارچوب همان قواعد بازی بین خودشان، آرائشان تقسیم شد و باعث شد روحانی برنده شود. این بار هم همان تشتت وجود داشت. برای همین تشکلی بهنام ”جمنا “را راه انداختند ؛ اما در نهایت به یک نفری نیاز داشتند که بتواند کاندیدای اصلی باندشان بشود که مناسبترین گزینه برای آنها رئیسی بود. بعد از اینکه رئیسی بهطور رسمی کاندیداتوری خود را اعلام کرد، مهدی محمدی روی این موضوع که رئیسی میتواند عامل جلوگیری بیشتر از تشتت در باند خامنهای باشد، گفت: «امروز رئیسی با تأکید بر ضرورت انسجام نیروهای انقلاب... فارغ از همه دستهبندیهای سیاسی اعلام کاندیداتوری کرده است».
البته موضوع جانشینی رئیسی به جای خامنهای هم مطرح است که میخواستند با نشستن بر کرسی ریاستجمهوری یک قدم به رفتن روی تخت ولایت نزدیکش کنند. بنابراین مجبور بودند رئیسی را بیاورند که البته عواقب خودش را دارد، از جمله بالا گرفتن موضوع قتلعام 67.
بنابراین اگر هم باند خامنهای حرفی میزنند که چرا موضوع قتلعام مطرح میشود بیشتر سوز و گداز است چون از یک طرف مجبور بودند رئیسی را بیاورند، از طرفی توان اینکه از پس پیامدهایش بربیایند را ندارند. البته تلاش میکنند با تبلیغات گسترده علیه مجاهدین، این پیامدها را خنثی کنند. چنانچه تلویزیون، روزنامهها و سایتهای حکومتی از حرفها و مطالب بر علیه مجاهدین مملو است.
این موضوع هم جدید نیست. مرداد سال گذشته که فایل صوتی منتظری افشا شد، تلاطم بسیار زیادی در رژیم و در تمام جامعه ایران به وجود آورد. تقریباً تمام سران و کارگزاران نظام در این مورد موضع گرفته و به مجاهدین حمله کردند. اما همه آنها یک حرف مشترک داشتند و آن اینکه با افشای این سند، مجاهدین تطهیر شده و بیشتر مطرح میشوند. شخص خامنهای هم روز 3شهریور به صحنه آمد و گفت: «... سعی میکنند اینها را تطهیر کنند، (مجاهدین) را به یک شکلی در موضع مظلومیّت نشان بدهند و برایشان فضای مظلومیّت ایجاد کنند... میخواهند اینها را تطهیر کنند و چهره اینها را موجّه نشان بدهند و اینها را مظلوم نشان بدهند و در مقابل، خدشه به چهرهی مبارک و نورانی امام وارد کنند».
بنابراین نکته مهم این است که حتی خامنهای هم نمیتواند در مورد خود این جنایت بزرگ یعنی قتلعام حرفی بزند، به جای آن ناله میکند که مجاهدین مطرح میشوند و اینکه تمامی تبلیغات نزدیک به 4دهه آنها، دارد نقش برآب میشود. اما چون نمیتوانند با این تبلیغات جلوی مطرح شدن قتلعام را بگیرند به تناقضگویی میافتند. تناقض این است که یک عده در نظام ولایت تلاش میکنند جنایت67 را بپوشانند و بگویند اصلاً چنین چیزی در کار نبوده یا در این ابعاد نبوده است. برای نمونه در رسانههای حکومتی نوشتند: «درباره رخدادهای دهه 60 بهویژه اعدام گروهی از زندانیان در سال 67 برپایه حقایق استوار نبوده و توأم با جنجالآفرینی و افسانهسرایی و بزرگنمایی میباشند». طیفی که این حرف را میزنند، در حقیقت مهر تأیید بر جنایتکارانه بودن آن اعدامها میزنند. چرا که سند دستخطی خمینی که فرمان این قتلعام را داد وجود دارد. بنابراین وقتی میگویند چنین چیزی نبوده، یعنی آنقدر این اقدام جنایتکارانه بوده که تلاش میکنند بهرغم وجود چنین سند آشکاری از خمینی، آن را از اساس نفی کنند.
اما یک گروه دیگر تلاش میکنند از این جنایت دفاع کنند. اما نمیتوانند وارد جزئیات بشوند، چون باید دلایل محکوم شدن تک به تک را توضیح بدهند و شمار اعدامها را هم مطرح کنند، در حالیکه هزاران اعدام از میان کسانی بوده که حتی به حکم خود رژیم دورة محکومیتشان تمام شده بوده یا در حال گذراندن محکومیت خود بودند. بنابراین همین تناقضها بود که درون خود رژیم هم ولوله انداخت. مثلاً مطهری نایب مجلس ارتجاع، به پورمحمدی نامه نوشت و اعتراض کرد که چرا علت اعدامها رو نمیگویید: «متأسفانه این، مشکل کشور ماست که مسئولان به جای توضیح یک مسأله و پاسخ به سؤالی که برای برخی اذهان ایجاد شده است به مغالطه میپردازند... و هیچگاه به سؤال مورد نظر پاسخ نمیدهند». بعد هم خواستار این شد که اگر اعدامها اشتباه بوده، معذرتخواهی بشود.
این وضعیت با حملات و لجنپراکنیهای گستردهیی که این روزها بر ضد مجاهدین میکنند بیربط نیست. چون میدانند این بنبستی است که حاصلش درخشش هرچه بیشتر حقانیت و پایداری مجاهدین و قیمت دادن آنها برای آزادی مردم است.
در مقابل باند روحانی هم بهنحوی در بنبست قرار دارند، زیرا از یک طرف بهخاطر جنگ شدید انتخابات نیاز دارند که با همین موضوع قتلعام به آخوند رئیسی حمله کنند، از طرف دیگر چون خود آنها هم در تمامی جنایات رژیم از جمله 67 سهیم بودند، میدانند با حمله به رئیسی در رابطه با 67، پای خودشان هم هر چه بیشتر گیر میافتد. (روحانی میگفت من در تمام تصمیمگیریهای مهم نظام از ابتدا تا امروز بودهام».
واقعیت این است که بنبست دردناکی که تمامیت رژیم در آن گیر افتاده، فرصت بسیار مناسبی را برای جبهة سرنگونکننده این رژیم به وجود آورده. یعنی گسترش و پیشرفت جنبش دادخواهی که برای رژیم بهویژه در شرایط کنونی منطقهیی و جهانی، بسیار خطرناک است.
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر