۱۸ فروردین ۱۳۹۶

#ایران - خیمه شب‌بازی انتخابات (۲)

خیمه شب‌بازی انتخابات (۲)


ماهیت انتخابات در نظام ولایت‌فقیه:
چنان‌چه دیدیم، خمینی در 12فروردین 1358 مردم را فقط بین آری یا نه گفتن به حکومت اسلامی مورد نظر خود مخیر کرد (1) و این رسم را مقرر نمود که هنگام رأی‌گیری شناسنامه‌ها مهر بخورد، بعد هم این تلقی را جا انداخت که اگر شناسنامه کسی مهر نخورد، از دریافت کوپن ارزاق محروم خواهد شد و «سربازان گمنام امام زمان!» او را به‌عنوان معاند نظام شناسایی خواهند کرد. عوامل نظام بعدها گفتند اگر کسی رأی ندهد یارانه او قطع خواهد شد.
خمینی با مطرح کردن «مجلس خبرگان قانون اساسی» به جای «مؤسسان منتخب مردم»، راه را برای شرکت گسترده مردم در تعیین سرنوشت خود بست و قانون‌گذاری و تصمیم در مورد شکل و نحوه حکومت آینده را به نمایندگان دستچین خود سپرد.
در رفراندم برای قانون اساسی، ملت باید به قانون دستپخت خبرگان رأی می‌دادند، اگر چنان‌چه کسی رأی نمی‌داد، مارک «منافق» و «مفسد فی‌الارض» می‌خورد و عوامل رژیم او را برای تصفیه حساب در موقع مناسب شناسایی می‌کردند.
تغییر نام «مجلس مؤسسان» به «خبرگان قانون اساسی»، «مجلس شورای ملی» به «مجلس شورای اسلامی»، ایجاد نهادهایی دست‌ساز و غیرمسبوق مانند «شورای نگهبان» و «مجمع تشخیص مصلحت نظام» از مجموعه اقدامات آخوندها برای قبضه کامل قدرت و از بین بردن هر نوع انتخابات آزاد و دموکراتیک در ایران بود.
تا قبل از 30خرداد 1360 در به‌اصطلاح انتخاباتی که رژیم برگزار کرد، اعم از انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری، نیروهای سیاسی مترقی و دموکراتیک از طرف شورای نگهبان خمینی یا شخص او رد صلاحیت شده و به بهانه‌های مختلف کنار گذاشته شدند. زیرا مطابق اختیارات نامحدود ولی‌فقیه در قانون اساسی رژیم و شورای نگهبان آن، فقط کسانی می‌توانستند به انتخابات راه بیابند که سرسپردگی آنها به ولایت‌فقیه محرز شده باشد.
بعد از سرکوب کلیه آزادیها و بستن راه هر گونه حرکت سیاسی مسالمت‌آمیز و شروع فاز نبرد مسلحانه انقلابی، رژیم ولایت‌فقیه مهره‌های مورد اعتماد و سرسپرده خود را از صندوق رأی بیرون کشید زیرا بر اساس گفته‌های مصباح یزدی، «مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».
«در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست‌جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری.
ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن 'رضایت ولایت فقیه' است.
اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولی‌فقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
ولی‌فقیه حق دارد و می‌تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد» (2)
آری، خمینی و کارگزاران و کارچرخانان حکومت او انگشتان جوهری مردم را در انتخابات فقط و فقط برای این نیاز داشتند تا بگویند حکومت آنان مشروعیت دارد. اگر نه آوردن صفاتی مانند «مردم»، «دموکراتیک» و «جمهوری» در کنار «اسلام!» (خمینی) شرک محض است. اسلام فقط یک نماینده دارد و آنهم «ولی‌فقیه» یا «خلیفه» است که باید قدرت تام و تمام در دست او باشد و به هیچ‌کسی جز خودش پاسخگو نباشد.
طبق قانون اساسی رژیم، کسی که کاندید ریاست‌جمهوری است باید از هفتخوان پیچ در پیچ تائید «شورای نگهبان» بگذرد، شورای نگهبان دیگر چه صیغه‌یی‌ست؟ نهادی است که ولی‌فقیه برای کنترل قوانین مصوب مجلس و نیز تأیید صلاحیت نامزدها انتخاباتی ایجاد کرده و نیمی از فقهای آن را نیز خودش غزل و نصب می‌کند. بگذریم از این‌که ولی‌فقیه حتی برای کنترل همین نهاد نیز نهاد دیگری به‌نام «مجمع تشخیص مصلحت نظام» ایجاد کرده است. با این تفاصیل اگر نامزد ریاست‌جمهوری از فیلتر شورای نگهبان گذشت؛ و اگر طی یک انتخابات فرمایشی رأی کافی به‌دست آورد، تازه باید ولی‌فقیه او را «تنفیذ» کند. همین قانون می‌گوید ولی‌فقیه این اختیار را دارد که رئیس‌جمهور را عزل نماید. حال، مردم و ارزش انتخاب مردم در کجای این هرم قدرت قرار دارد معلوم نیست.
«ملت»، «دموکراسی» و «آزادی» در فرهنگ ولایت‌فقیه
خمینی تا قبل از این‌که قدرت را قبضه کند، می‌گفت «اولین چیزی که برای انسان است آزادی بیان است»، معلوم می‌شود آن زمان به اندازه یک دانه خردل و یک پرکاه هم به این حرف اعتقاد نداشته و فقط برای «مصلحت» آن را به زبان رانده زیرا کمتر از یک‌سال بعد آزادی را در فرهنگ به‌غایت عقب‌مانده و لمپن‌مآبانه خود مرادف «فساد» و «فحشا» معنا می‌کند:
«شما روشنفکر هستید و آزادی همه چیز، از جمله آزادی فحشا را می‌خواهید. یک نحو آزادی می‌خواهید که جوانان ما را فاسد کند. ما می‌خواهیم مملکت را حفظ کنیم و حفظ مملکت به آن آزادی که شما می‌گویید نیست. این آزادی مملکت را بر باد می‌دهد. این آزادی که شما می‌خواهید، آزادی دیکته شده است». (3)
«ملی‌گرایی برخلاف اسلام است این برخلاف دستور خداست و برخلاف قرآن مجید است!» (4)
«به آنها که از دموکراسی حرف می‌زنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می‌خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دموکراتیک و اینها را می‌کنند می‌شکنیم». (5)
خمینی که قبل از کشتار آزادیخواهان، آزادی را کشته بود، ببینید چگونه دانش‌آموزان را به جاسوسی و لو دادن آموزگاران خود فرامی‌خواند:
«دانش آموزان عزیز باید با کمال دقت اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند که اگر خدایی ناکرده در یکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند… فرزندان عزیزم درصورتی‌که مشاهده کردند که بعضی از دشمنان در لباس دوست و همشاگردی می‌خواهند آنانرا جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند وسعی کنند اینکار خود را به‌صورت مخفی انجام دهند». (6)
در چنین شرایطی آیا در ایران انتخابات آزاد متصور بود؟
ممکن است این تصور خودبخودی به‌وجود بیاید که این تلقی از آزادی و دموکراسی مربوط به دوران زمامداری خمینی بود و دیگر سران رژیم از آن مبرا هستند. در بحث یکجا از آخوند مصباح یزدی فاکت آوردیم. در این‌جا از خود خامنه‌ای فاکت می‌آوریم. ولی‌فقیه کنونی نظام، همان دیدگاه خمینی را با رنگ و لعاب و بازی با کلمات به خورد مخاطب می‌دهد:
«... اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن‏ها را هم گمراه کند این برای آدم یک مرز است این جا آزادی محدود می‏شود». (7)
رژیم ولایت‌فقیه هرگاه که مجبور می‌شود از واژگانی مانند «مردم» یا «آزادی» استفاده کند، بی‌درنگ با وصله‌یی ناجور، این کلمات را به «دین» مورد نظر خود می‌چسباند و تفسیر مورد نظر خود را از آن ارائه می‌دهد؛ از این زمره‌اند ترکیب‌هایی مانند «مردم‌سالاری‌دینی» به جای «دموکراسی»، یا «آزاد اندیشی دینی» به جای «آزادی بیان»، و در این‌جا نیز تعریف از مردم‌سالاری دینی را نیز محدود می‌کند تا مبادا مهار از دستش دربرود و از آن این نتیجه را می‌گیرد که «مظهر مردم‌سالاری دینی، بسیج منفور آخوندی است. (8)
حافظه تاریخی مردم ما هنوز به یاد دارد که خامنه‌ای در نماز جمعه اول بهمن 1366 گفت: «اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازم‌الاجرا کنند؟».
در نظامی که آزادی وجود ندارد، هیچ انتخاباتی نمی‌تواند آزاد باشد.
سال گذشته خامنه‌ای در قم، در واکنش به موج اعتراضات مبنی بر آزاد نبودن انتخابات در رژیمش گفت: «معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد، مگر بیش از سی انتخابات سه دهه اخیر آزاد نبوده است؟ در کدام کشور انتخابات از ایران آزادتر است؟». برخلاف این اظهارات تبلیغاتی و ظاهرفریب، در ایران تحت حاکمیت ملایان، هیچ‌گاه انتخابات آزاد برگزار نگردیده است. دلیل آن همان‌گونه که گفتیم مشخص است. در نظامی که آزادی وجود ندارد، هیچ انتخاباتی نمی‌تواند آزاد باشد. از این‌که بگذریم حتی در چارچوب انتخابات فرمایشی نیز رژیم به قوانین خودساخته خودش نیز پایبند نیست.
درمجموعه انتخاباتی که این رژیم در زیر سرنیزه و سانسور برگزار کرده و اسم آن را انتخابات آزاد می‌گذارد، به‌صورت نجومی دست به تقلب و چاپ برگه‌های انتخاباتی زده و حتی از بین عوامل خود، کاندید مورد نظر ولی‌فقیه را بیرون می‌کشد. تشکیل نهادی به‌نام «اتاق تجمیع آراء» برای دیکته خواسته ولی‌فقیه به شمارندگان آراء بقدری زننده، رسوا و تأمل‌برانگیز بود که داد عوامل درونی نظام را نیز درآورد، در این پاراگراف دقت کنید:
«شماری از کارکنان وزارت کشور با انتشارنامه‌ای سرگشاده از تدارک سازماندهی تغییر آراء انتخاباتی به نفع احمدی‌نژاد در این وزارتخانه خبر دادند. آنها در نامه خود که خطاب به ریاست مجلس خبرگان رهبری، ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاست قوه قضاییه، ریاست کمیته صیانت ار آرا مردم، مسئول بازرسی دفتر رهبری، ریاست سازمان بازرسی کل کشور وکاندیداهای دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری تنظیم شده نوشتند: اینجانبان از کارکنان متعهد، متخصص و ایثارگر وزارت کشور، با سابقه کارشناسی و مدیریتی در برگزاری انتخابات متعدد، بعضاً از دوره‌های خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی و خاتمی اعلام می‌نماییم؛ نسبت به سلامت انتخابات کنونی به دلایلی که شرح خواهیم داد احساس خطر می‌کنیم: اهداف و برنامه‌ریزی در ستاد انتخابات کشور به‌طور آشکار و متقنی به سمت صیانت و سلامت از آراء مردم در انتخابات 22خرداد 88 پیش نمی‌رود، این موضوع نیز در برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در روز جمعه 24اسفند 86 به‌نحوی شاهد آن بوده‌ایم، اما از بیم و هراس آینده شغلی خود دم فرو بستیم. هم‌اکنون آن شرایط و فضای ناسالم به‌وضوح قابل مشاهده و به مراتب بدتر از آن زمان است. در این جا فضایی امنیتی، غیرشفاف و غیرکارشناسی که هرگز در طول تاریخ برگزاری انتخابات شاهد آن نبوده‌ایم حاکم شده است. پیشنهاد می‌کنیم ناظرانی از کمیته صیانت از آراء مردم به اتفاق نمایندگانی از دفتر بازرسی بیت رهبری و سازمان بازرسی کل کشور را درون 'اتاق تجمیع آمار' در ستاد انتخابات کشور که اکنون به فرمان فردی غیروزارت کشوری به نام سید حسن میردامادی است بفرستید تا با حضور مستمر و آنی نگهبان آراء مردم باشند».
بازی «اصلاح‌طلب» و «اصولگرا» در نظام ولایت‌فقیه
«اصولگرای واقعی در برابر اصلاح‌طلب واقعی نیست. اینها دو روی سکه گفتمان انقلاب اسلامی هستند. اما آنچه رایج شده این است که اصول‌گرایی و اصلاح طلبی دو جناح سیاسی مقابل هم است و البته این یک دروغ بزرگ است!».
پاراگرافی که خواندید، قسمتی از مصاحبه حسین فدائی، نماینده مجلس ارتجاع در دوره هفتم وهشتم است که در سایت حکومتی دیدبان درج شده. همان‌طور که این مهره رژیم می‌گوید با شنیدن کلماتی مانند «اصلاح‌طلب» و «اصولگرا» ممکن است گمان کنیم، این رژیم در داخل خود صف‌بندیهای سیاسی تعریف‌شده‌یی دارد و به دموکراسی حزبی معتقد است. روند قضایا نشان داده است که این یک فریب ذهنی و «یک دروغ بزرگ» بیش نیست. اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا، یا هر تعریف دیگری از این سنخ، نشاندهنده جنگ گرگها برای کسب قدرت هر چه بیشتر از خان گسترده یغما و ایزگم کردن در مورد نبود آزادی انتخاب و انتخابات آزاد در ایران است.
ولی‌فقیه نظام نیز به‌خوبی در یک بیان معکوس پرده از روی موضوع برمی‌دارد و نشان می‌دهد که این تقسیم‌بندی در نمایش‌بازار سیاست آخوندی یک کالای مضحک تبلیغاتی بیش نیست.
«بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را هم قبول ندارم من این تقسیم بندی را غلط می‌دانم نقطه مقابل اصول‌گرا، اصلاح‌طلب نیست، نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصول‌گرا نیست نقطه مقابل اصول‌گرا آدم بی‌اصول و لاابالی است آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست آدم هرهری مذهب است... نقطه مقابل اصلاح طلبی افساد است بنده معتقد به اصول‌گرای اصلاح طلبم اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته با اصلاح روش‌ها به‌صورت روز به روز و نو به نو... (9)
صحنه عمل سیاسی و نیز تجربه نشان داده است که هر دو جناح رژیم در خیانت به ملت ایران و کشتار آزادی و آزادیخواهان و چپاول نجومی و برباد دادن سرمایه‌های ملی و نیز صدور ارتجاع و تروریسم با هم هیچ فرقی ندارند. به قول آن ضرب‌المثل پارسی «سگ زرد - نه برادر شغال- که خود شغال است!»، در شرح این ضرب‌المثل شیرین گفته‌اند:
«شغالی گرسنه رانده شده از روستا و مانده در بیابان، خود را در معدن گوگرد به رنگ زرد در آورد و به شمایل یک سگ ولگرد بی‌آزار دوباره وارد روستا شد. بارش باران ترفندش را برملا کرد و مردم ده که او را برادر شغال صدا می‌زدند دریافتند که سگ زرد نه برادر بلکه خود شغال است».
نمونه‌یی از این اتحاد عمل و همدستی دو جناح را با استفاده ابزاری از زنان و انتشار عکسها و پوسترهای تبلیغاتی دیدیم و نیاز به بازتشریح آن نیست.
نه بزرگ ملت ایران به شعبده انتخابات در رژیم ولایت‌فقیه
آری، همان‌گونه که در اطلاعیه ارتش آزادیبخش ملی آمده است، «افعی کبوتر نمی‌زاید، اصلاح و اعتدال در رژیم ولایت‌فقیه یک سراب ارتجاعی و استعماری است». «آزادی و انتخابات آزاد بر اساس حق حاکمیت مردم (و نه ولایت‌فقیه) پادزهر ولایت‌فقیه است و هرگز به آن تن نمی‌دهد»، اکنون زمان آن است که با «تشکیل تیم ها، دسته‌ها و یکانهای ارتش‌آزادی‌بخش‌ملی در راستای هزار اشرف و کانونهای شورشی»، «انتخابات قلابی در حاکمیت نامشروع آخوندی را تحریم کنیم» و با هر وسیله ممکن به اعتراض برخیزیم. «ما حق داریم در هر زمان و هر مکان بی‌محابا از حق مشروع و قانونی دفاع از خود با همه وسائل لازم استفاده کنیم».
رأی من این است: «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی!».
زیر نویس:
-----------------------------------------------------------
(1) مصباح یزدی- هفته‌نامه حکومتی پرتو سخن 7 دی 84
(2)سخنرانی در مسجد فیضیه قم، جمعه 2شهریور58، سروش، شماره 18، 1شهریور  
  58، ص 6 و 7
(3)پیام به‌مناسبت بازگشایی مدارس، 1مهر1361، صحیفه نور، ج 17ص2
(4)سخنرانی ۳/۳/۵۹، صحیفه نور ج12، صفحه 110
(5)از سخنرانی خمینی در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷، قم، در شرایطی که فقط یک ماه از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی می‌گذشت.
(6)از حرفهای خامنه‌ای در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس کیهان ۱۴/۶/۷۷
(7)«بسیج تحقق مردم‌سالاری دینی است. ما که می‌گوییم مردم‌سالاری دینی یا مردم‌سالاری اسلامی، بعضی خیال می‌کنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ آن [تنها] یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالار زندگی جامعه، خود مردمند؛ مردم‌سالاری یعنی این؛ این معنای مردم‌سالاری اسلامی است. بسیج در همه عرصه‌ها مظهر مردم‌سالاری دینی و مردم‌سالاری اسلامی است. اگرچنان‌چه بسیج وارد اقتصاد بشود، اقتصاد می‌شود مردم‌سالار؛ همین که آقایان اینجا الآن اظهار کردند و کاملاً درست است. این اقتصاد مقاومتی که ما عرض کردیم، اگر بتواند از قوّت و قدرت بسیج استفاده کند، می‌شود اقتصاد مقاومتی مردم‌سالار؛ در علم همین‌جور است، در پیشرفتهای گوناگون اجتماعی همین‌جور است، در سیاست همین‌جور است؛ مظهر مردم‌سالاری دینی، بسیج است»
(8)از حرفهای خامنه‌ای در دیدار با بسیجیان.
(9) از حرفهای خامنه‌ای در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان کرمان ۱۹/۲/۸۴.



آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر