با نگاهی به ساختار نظام ولایت و مکانیزم رأیگیری و انتخابات در رژیم آخوندی، بهروشنی میبینیم که نظر و آرای مردم فاقد هر گونه نقش و اهمیت در تعیین سرنوشت جامعه است. اگر باز هم یک گام به عمق برویم میبینیم در این نظام کمترین صحبت از انتخابات و تبلیغات انتخاباتی بالاترین اهانت به شعور و غرور هر ایرانی است.
به همین علت از پایه ظالمانه، فاجعهبار و سراپا نامشروع است.
به این عبارت که شاهکلید خمینی در حل معضلات سیاسی و اجتماعیاش بود توجه کنید:
«حکومت که شعبهیی از ولایت مطلقه رسولالله است، یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در مواقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو نماید. حکومت میتواند هر امری را چه عبادی و یا غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند».
این همه حرف است. حرفی که نه مشمول مرور زمان میشود و نه هرگز در نظام ولایت تغییر میکند. اما خمینی برای رسیدن به این هدف؛ یعنی حکومت بهمعنای شعبهیی از «ولایت مطلقه» و «اوجب واجبات» نیازمند ساختار و قوانینی بود که در گذر زمان و بعد از خودش، بیرنگ و بیمحتوا و بیسمت و سو نشود.
این موضوع آنقدر در نظام ولایت فقیه بدیهی و آشکار و بیشکاف است که هرگز نیازی به کتمان و لاپوشانی آن ندیدند و بسیاری از آخوندهای ریز و درشت حاکم با صراحت از نقش تاکتیکی، سیاسی و مصلحتی «انتخابات» گفتهاند و باز هم میگویند که اگر مصلحت ایجاب نمیکرد، خبری از همین انتخابات قلابی هم نبود. آخوند مصباح یزدی در مورد انتخابات میگوید:
«اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولیفقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود. ولیفقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد...» (1)
وی در جای دیگر به صراحت اعتراف میکند که ما با نمایش انتخابات میخواهیم هم مردم را در جنایت شریک کنیم و بگوییم خودتان انتخاب کردید و رأی دادید و... هم چهره و ماهیت استبدادی نظام را بپوشانیم و هم با خنثی کردن تبلیغات مخالفان نظام دشمنان را خلعسلاح میکنیم. توجه کنید:
«انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، میکوشند و آنگاه آرمانهای مهم حکومت دینی تحقق مییابد. فایده دیگر این است که امام راحل (ره) - بنیانگذار این نظام الهی – با تأکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلعسلاح کردند، زیرا آنان با تبلیغات مسموم خود قصد داشتند، نظام اسلامی را مستبد جلوه دهند، ولی هنگامی که آرای مردم در این نظام مورد احترام و اهتمام باشد، حربه مخالفان از کار خواهد افتاد.» (2)
خمینی در ابتدای کار برای رسیدن به ساختار و قوانینی که بتواند با آویختن به آن قوانین پایهیی جمهوری و آرای مردم را دور بزند میبایست قبل از هر کار زیرآب مجلس مؤسسان را که قرار بود از لایههای مختلف مردم برای طراحی و تنظیم ساختار و قوانین اساسی کشور تشکیل شود بزند. خمینی قبل از ورود به ایران بارها قول تشکیل مجلس مؤسسان متشکل از اصناف و لایههای مردم را داده بود و روز وارد ایران شد یعنی 12بهمن 57 در بهشت زهرا با صدای بلند گفت:
”ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند میکشند... من عرض میکنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس مؤسسان درست بکنیم ”
«به واسطه آرای مردم» یعنی اینکه من برای به قدرت رسیدن نیاز به حمایت، پشتیبانی و آرای مردم دارم پس با من باشید تا من هم بیایم و مجلس مؤسسان را تشکیل دهم...
اما بعد از به قدرت رسیدن برای تثبیت و جاری کردن تئوری حکومت مطلقه فقیه به صحنه آمد و با لحنی بسیار وحشی و عصبی، مجلس مؤسسان را یک «الهامِ شیطانی» نامید و گفت:
”طرح مجلس مؤسسان، الهام گرفته از شیاطین و خطری برای اسلام است “ (3)
او نگفت چرا یک شبه نظرش عوض شد و زیراب همه حرفها و قولهایی که به مردم داده بود را زد اما سربسته و کاملاً ناخواسته به علت مخالفتش با مؤسسان مردم اشاره کرد و گفت اگر 300-200نفر از نمایندگان واقعی مردم با تمایلات و گرایشات مختلف بیایند و نتوانیم حرفمان را دیکته کنیم ممکن است افراد «ناباب» بیایند و نتوانیم قوانین حکومتی که شعبهیی از ولایت است را تدوین کنیم. وی گفت:
”گفتند بگذارید تا مجلس مؤسسان تشکیل بشد، مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی یک 200-300نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه میدیدن اگه 300نفر بخوان در ایران یک کارهایی بکنن ممکنه یه مقداری از این قاچاقها هم توش باشد! “. (4)
منظور از «قاچاق» همان افراد ناباب و غیرولایتی است که میتواند دم از حق و حقوق مردم و قوانین مردمی بزند و اسباب زحمت شود.
خمینی در قدم بعد، (پس از نابود کردن مجلس مؤسسان در آن سخنرانی) خیز مجلس خبرگان را برداشت. مجلسی نه از نمایندگان واقعی مردم، بلکه اساساً از خبرگان و برگزیدگان سرسپرده ولایت.
به گواه اسناد و اعتراف مسئولان حکومتی در آن دوران، بهرغم مخالفت رئیس دولت موقت و... ، خمینی با تعیین زمانبندی فشرده و بسیار محدود راه را برای مجلس دستساز خبرگان باز کرد. توجه کنید:
”ابتدا قرار بر این بود که این پیشنویس بهصورت مستقیم به همهپرسی گذاشته شود. مهدی بازرگان و یدالله سحابی با این پیشنهاد مخالفت کردند. استدلال آنان این بود که به مردم قول تشکیل مجلس مؤسسان داده شده و باید با تشکیل این مجلس از طرف مردم، آرای عمومی، در بند بند قانون لحاظ شود. اما بهدلیل کمبود وقت، امکان تشکیل این مجلس نیز میسر نشد و قرار بر این شد که مجلسی مختصرتر تشکیل گردد و بر مبنای پیشنویس تدوین شده، قانون اساسی را تعیین کند. این مجلس با عنوان ”مجلس خبرگان قانون اساسی“ تشکیل شد و سید روحالله خمینی دو ماه به آن وقت داد تا کار خود را انجام دهد“. (5)
نتیجه اینکه همین خبرگان و برگزیدگان خمینی ظرف ۳ماه قانون اساسی دستساز را در خفا و بدون حضور مردم و نمایندگان واقعی آنها تدوین کردند. در این قانون برخلاف ژستها و ادعای خمینی که میگفت روحانیت به حوزهها میروند و دخالتی در کارها نخواهند داشت و من هم به قم میروم و... حیطه و وظایف ولی و «قیم» ملت را در اصل 110 قانون اساسی طراحی و تنظیم کردند.
با نگاهی به برخی از اختیارات «رهبری» در اصل 110 قانون اساسی رژیم معنای شقاوت و غرور شیطان و اهانت به شعور انسان را باز هم بیشتر درمییابیم. این همان «رهبری» است که قرار بود برود قم و طلبه تربیت کند!
اختیارات رهبری ـ اصل 110 قانون اساسی رژیم:
تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران
نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام.
فرمان همه پرسی
فرماندهی کل نیروهای مسلح
اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
نصب و عزل و قبول استعفای:
فقهای شورای نگهبان
مقام اول قوه قضاییه
رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
رئیس ستاد مشترک
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی
...
یعنی کلیه نهادهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و خلاصه همه ارگانها و عنوانهای لشکری و کشوری، مشروعیتشان را نه از قانون یا آرای مردم و... که از نهادی مرموز به نام «ولایت فقیه» میگیرند و توسط همین ارگان کنترل و حسابرسی میشوند.
حال سؤال این است که چگونه؟
مکانیزم اجرایی این کنترل چیست؟ با کدام بازوی اجرایی و کدام نهاد وابسته؟.
ادامه دارد
پانویس
-------------------------
1-آخوند مصباح یزدی- هفتهنامه حکومتی پرتو سخن 7 دی 84
2- آخوند مصباحیزدی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۳۳
3- كتاب صحیفة نور جلد7 ص 114
4- كتاب صحیفة نور جلد7 ص 114
5- پژوهش معینفر
آری،
میهنی می سازیم
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
با ما در کانال تلگرام میهنی میسازیم همراه شوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر